اصن قصد شیپ ته و کوک رو ندارم فقط قصدم اینه که فیکم قشنگ
اصن قصد شیپ ته و کوک رو ندارم فقط قصدم اینه که فیکم قشنگ شه و تو پارت قبلی رابطه منظورم دوستی عادی بود☹️
*عشقی در سئول
Part 4
ا/ت:جونگکوکااا !!! تو و تهیونگ با هم رابطه دارید!!
جونگکوک: کاریش میکنم حالا... بریم تو پیش بقیه؟
ا/ت:ره بریم.
از رو زمین بلند شدیم و داشتیم میرفتیم سمت در ک جونگکوک دستشو گذاشت دور شونه هام. رفتیم تا سمت در و بعد رفتیم تو
جیمین:خوب گرم گرفتیا با ا/ت
جونگکوک:😐😂😂
نشستیم به صحبت با پسرا و یهو جونگکوک گفت
جونگکوک:بچها... من و ا/ت میخوایم تو رابطه باشیم...
همه ساکت شدن و مات و مبهوت به ما دو تا نگا کردن...
جین:با اجازه ی کی؟
جونگکوک:یعنی با اینکه هر دومون میخوایم تو رابطه باشیم؟
نامجون:جین صبر کن... ما نمیتونیم جلوی دوست داشتن شونو بگیریم... ولی به خاطر کمپانی هم نمیتونیم اجازه بدیم خیلی با هم صمیمی بشن...
ا/ت:میشه من یه چیزی بگم؟
یهو کل نگاها برگشت سمت من...
ا/ت:امممم... راستش من از خیلی وقت پیش میخواستم به جونگکوک بگم که دوسش دارم... البته که خود جونگکوک بهم گفت دوستم داره.من بهش نگفتم و نمیخواستم بگم.فقط به خاطر اینکه تهیونگ و جونگکوک با هم تو رابطه ان... و جونگکوک من واقعا معذرت میخوام ولی اگر تهیونگ نخواد، من تو رابطه ای نمیمونم... (کمی اختلال مغزی دارد شاید😔😂💔)
جونگکوک:ا/تتتت چی داری میگی؟؟؟
تهیونگ:جونگکوک اروم باش... من مشکلی ندارم تازه منتظر این بودم ک ببینم جونگکوکیمون کی میخواد تو ی رابطه ای بجز رابطه ی ما دو تا باشه... پس مشکلی نیست😁😄
جونگکوک یهو از جاش پا شد و دوید سمت تهیونگ و محکم بغلش کرد طوری ک از رو مبل افتادن رو زمین
جونگکوک:یونگ وااقعا ازت ممنونم... اینو بدون ک هر چی بشه هیچوقت از ذهنم پاک نمیشی
تهیونگ:یاااااا تو غلط میکنی منو از ذهنت پاک کنی بچه!! من خودم بزرگت کردم اگر جرات داری منو فراموش کن فقط:///😂
همه مون خندیدیم و بعدش جین و نامجون گفتن...
*عشقی در سئول
Part 4
ا/ت:جونگکوکااا !!! تو و تهیونگ با هم رابطه دارید!!
جونگکوک: کاریش میکنم حالا... بریم تو پیش بقیه؟
ا/ت:ره بریم.
از رو زمین بلند شدیم و داشتیم میرفتیم سمت در ک جونگکوک دستشو گذاشت دور شونه هام. رفتیم تا سمت در و بعد رفتیم تو
جیمین:خوب گرم گرفتیا با ا/ت
جونگکوک:😐😂😂
نشستیم به صحبت با پسرا و یهو جونگکوک گفت
جونگکوک:بچها... من و ا/ت میخوایم تو رابطه باشیم...
همه ساکت شدن و مات و مبهوت به ما دو تا نگا کردن...
جین:با اجازه ی کی؟
جونگکوک:یعنی با اینکه هر دومون میخوایم تو رابطه باشیم؟
نامجون:جین صبر کن... ما نمیتونیم جلوی دوست داشتن شونو بگیریم... ولی به خاطر کمپانی هم نمیتونیم اجازه بدیم خیلی با هم صمیمی بشن...
ا/ت:میشه من یه چیزی بگم؟
یهو کل نگاها برگشت سمت من...
ا/ت:امممم... راستش من از خیلی وقت پیش میخواستم به جونگکوک بگم که دوسش دارم... البته که خود جونگکوک بهم گفت دوستم داره.من بهش نگفتم و نمیخواستم بگم.فقط به خاطر اینکه تهیونگ و جونگکوک با هم تو رابطه ان... و جونگکوک من واقعا معذرت میخوام ولی اگر تهیونگ نخواد، من تو رابطه ای نمیمونم... (کمی اختلال مغزی دارد شاید😔😂💔)
جونگکوک:ا/تتتت چی داری میگی؟؟؟
تهیونگ:جونگکوک اروم باش... من مشکلی ندارم تازه منتظر این بودم ک ببینم جونگکوکیمون کی میخواد تو ی رابطه ای بجز رابطه ی ما دو تا باشه... پس مشکلی نیست😁😄
جونگکوک یهو از جاش پا شد و دوید سمت تهیونگ و محکم بغلش کرد طوری ک از رو مبل افتادن رو زمین
جونگکوک:یونگ وااقعا ازت ممنونم... اینو بدون ک هر چی بشه هیچوقت از ذهنم پاک نمیشی
تهیونگ:یاااااا تو غلط میکنی منو از ذهنت پاک کنی بچه!! من خودم بزرگت کردم اگر جرات داری منو فراموش کن فقط:///😂
همه مون خندیدیم و بعدش جین و نامجون گفتن...
۵.۵k
۲۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.