Part:1 آشنایی 🤎✨
ویو کاترین صبح✨«صبح ساعت ۶:۰۰ از خواب بیدارشدم دیدم خیلی زوده پس کسی رو بیدار نکردم و رفتم روتینم رو انجام دادم ،بعد از انجام کارهام لباس جدیدم که از ایتالیا گرفته بودم رو پوشیدم ( لباس در اسلاید دوم)خیلییی دوسش دارم موهام رو حالت دار کردم و یک کلاه سفید گزاشتم ٫به ساعت نگاه کردم دیدم ساعت ۷:۰۰ شده رفتم طبقه ی پایین که دیدم الکسا«خدمتکارشون» میز رو آماده کرده ✨
الکسا:«خانم صبح بخیر پدر و مادرتون هم بیدارشدن؟»
کاترین:«نه فکر نکنم من جایی کار دارم صبحانه ام رو می خورم و میرم ، لطفا مادرم بیدارشد بهشون خبر بده•»
الکسا:« چشم »
کاترین ویو «صبحانه ام رو خوردم و به راننده گفتم من رو ببره شرکت ( کاترین از ۱۷سالگی به کار علاقه داشته و کنار پدرش کار می کنه) رسیدم شرکت و……
سلااامممم امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍 حمایت یادتون نره🤎✨🤗
الکسا:«خانم صبح بخیر پدر و مادرتون هم بیدارشدن؟»
کاترین:«نه فکر نکنم من جایی کار دارم صبحانه ام رو می خورم و میرم ، لطفا مادرم بیدارشد بهشون خبر بده•»
الکسا:« چشم »
کاترین ویو «صبحانه ام رو خوردم و به راننده گفتم من رو ببره شرکت ( کاترین از ۱۷سالگی به کار علاقه داشته و کنار پدرش کار می کنه) رسیدم شرکت و……
سلااامممم امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍 حمایت یادتون نره🤎✨🤗
۵.۷k
۰۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.