فیک جونگ کوک p¹
#فیک_جونگ_کوک p¹
تو و جونگ کوک میخواین برین خونه ی مامان و بابای جونگ کوک)
تو اول میری حموم و میری لباساتو میپوشی و اماده میشی تا جونگ کوک هم اماده شه
نشستی رو مبل که جونگ کوک میاد و محو دیدنت میشه و نمیتونه چیزی بگه جز : خیلی قشنگ شدی ا/ت
میرین سوار ماشین میشین و اون مثل همیشه دستشو میزاره رو پات و ماساژش میده . تو خیره شدی به اون صورت قشنگش و اون دستای کشیدش که یکیشون فرمونو گرفته و یکیشون پای تو همینجوری داری نگاه میکنی که کوک میگه اگر از خیره شدن به من سیر شدی پیاده شو رسیدیم خانوم جئون پا میشه و درو برات باز میکنه و باهم وارد خونه میشین اول به مامان و بابای جونگ کوک سلام میکنی و نگاهت به دختر خاله ی جونگ کوکم میوفته که همیشه رو جونگ کوک کراش داشته و خیلی رو مخت بود چون هروقتی که جونگ کوک رو میدید میچسبید بهش . به اونم سلام میکنی و میشینی جونگ کوک بزور میره میشینه پیش اون و باهم گرم صحبت میشن توهم خیلی حسودی میکردی برا همین تصمیم گرفتی پاشی و یه لیوان اب بخوری وقتی داشتی میومدی دختر خالش داد میزنه ا/ت اون شیرموز و کیکی که خودم برای جونگ کوک درست کردم رو هم بیار جونگ کوگ بخوره تو با اینکه خیلی اعصبانی هستی میبری و همینجوری نگاهشون میکنی که چجوری باهم گرفت گرفتن و خیلی صمیمی حرف میزنن دیگه واقعا اعصابت خورد میشه که از مامان جونگ کوک اجازه میگیری که اگر اشکالی نداره بری بالا تو اتاق و یکم استراحت کنی میری و تقریبا یه ساعت تو اتاق میمونی و کل این یه ساعت داری به این فکر میکنی که اون دوتا چیکار میکنن بعد از یه ساعت مامان جونگ کوک صدات میکنه که بری برای شام
از اون ور دختر خاله ی جونگ کوک به جونگ کوک میگه که گوشه ی لبت کثیف شده بزار پاک کنم همون لحظه تو از پله میای پایین و اینارو میبینی کوکم میخواد که حرصتو دربیاره برا همین بیشتر به دختره نزدیک میشه و وقتی تو این لحظرو میبینی بغض میکنی و سعی میکنی که نزنی زیر گریه میرین و میشینین سر میز مثل همیشه کوک پیش دختر خالش نشسته و تو روبروشی کوک برای اینکه حسودی کنی بهش میگه که چی میخوری برات بریزم براش میریزه و میخورن وسطاش واقعا گریت میگیره و میخوای گریه کنی که پا میشی و میری به دختر خالش میگی پاشو برو اون ور بشین
دختر خالش : چرا
ا/ت : برای اینکه پیش جونگ کوک بشینم باید توضیح بدم؟!
بلند میشه و میره میشینه جای تو و تو میشینی پیش کوک و دم گوشش میگی چرا این کارارو میکنی چرا هروقت این دختر خالتو میبینی منو فراموش میکنی!؟
کوک میخواد توضیح بده که تو پا میشی میری رو مبل بغل پسر خاله ی تهیونگ میشینی و برای اینکه کار کوکو جبران کنی کتتو درمیاری و موهاتو باز میکنی و یکم دامنتو میاری بالا تر و میشینی پیشش
(منتظر پارت دوم باشین)
تو و جونگ کوک میخواین برین خونه ی مامان و بابای جونگ کوک)
تو اول میری حموم و میری لباساتو میپوشی و اماده میشی تا جونگ کوک هم اماده شه
نشستی رو مبل که جونگ کوک میاد و محو دیدنت میشه و نمیتونه چیزی بگه جز : خیلی قشنگ شدی ا/ت
میرین سوار ماشین میشین و اون مثل همیشه دستشو میزاره رو پات و ماساژش میده . تو خیره شدی به اون صورت قشنگش و اون دستای کشیدش که یکیشون فرمونو گرفته و یکیشون پای تو همینجوری داری نگاه میکنی که کوک میگه اگر از خیره شدن به من سیر شدی پیاده شو رسیدیم خانوم جئون پا میشه و درو برات باز میکنه و باهم وارد خونه میشین اول به مامان و بابای جونگ کوک سلام میکنی و نگاهت به دختر خاله ی جونگ کوکم میوفته که همیشه رو جونگ کوک کراش داشته و خیلی رو مخت بود چون هروقتی که جونگ کوک رو میدید میچسبید بهش . به اونم سلام میکنی و میشینی جونگ کوک بزور میره میشینه پیش اون و باهم گرم صحبت میشن توهم خیلی حسودی میکردی برا همین تصمیم گرفتی پاشی و یه لیوان اب بخوری وقتی داشتی میومدی دختر خالش داد میزنه ا/ت اون شیرموز و کیکی که خودم برای جونگ کوک درست کردم رو هم بیار جونگ کوگ بخوره تو با اینکه خیلی اعصبانی هستی میبری و همینجوری نگاهشون میکنی که چجوری باهم گرفت گرفتن و خیلی صمیمی حرف میزنن دیگه واقعا اعصابت خورد میشه که از مامان جونگ کوک اجازه میگیری که اگر اشکالی نداره بری بالا تو اتاق و یکم استراحت کنی میری و تقریبا یه ساعت تو اتاق میمونی و کل این یه ساعت داری به این فکر میکنی که اون دوتا چیکار میکنن بعد از یه ساعت مامان جونگ کوک صدات میکنه که بری برای شام
از اون ور دختر خاله ی جونگ کوک به جونگ کوک میگه که گوشه ی لبت کثیف شده بزار پاک کنم همون لحظه تو از پله میای پایین و اینارو میبینی کوکم میخواد که حرصتو دربیاره برا همین بیشتر به دختره نزدیک میشه و وقتی تو این لحظرو میبینی بغض میکنی و سعی میکنی که نزنی زیر گریه میرین و میشینین سر میز مثل همیشه کوک پیش دختر خالش نشسته و تو روبروشی کوک برای اینکه حسودی کنی بهش میگه که چی میخوری برات بریزم براش میریزه و میخورن وسطاش واقعا گریت میگیره و میخوای گریه کنی که پا میشی و میری به دختر خالش میگی پاشو برو اون ور بشین
دختر خالش : چرا
ا/ت : برای اینکه پیش جونگ کوک بشینم باید توضیح بدم؟!
بلند میشه و میره میشینه جای تو و تو میشینی پیش کوک و دم گوشش میگی چرا این کارارو میکنی چرا هروقت این دختر خالتو میبینی منو فراموش میکنی!؟
کوک میخواد توضیح بده که تو پا میشی میری رو مبل بغل پسر خاله ی تهیونگ میشینی و برای اینکه کار کوکو جبران کنی کتتو درمیاری و موهاتو باز میکنی و یکم دامنتو میاری بالا تر و میشینی پیشش
(منتظر پارت دوم باشین)
۲۲.۶k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.