غروری در زمان احساس می شد
غروری در زمان احساس می شد
زمین اماده ی عباس می شد
قمر وش با محبت ،ماه سیما
یکی مثل علی امد بدنیا
وفا و غیرت توحید امد
در اغوش علی خورشید امد
به دستان و لب او بوسه ها زد
علی بر هر دو بازو بوسه ها زد
علی اینده را تا کربلا دید
دران کودک جهانی از وفا دید
ونام این جگر گوشه شد عباس
ابوالفضلی که شدمعنای اخلاص
به زلفش دست زینب شانه می زد
حسن بوسه بران دردانه می زد
دل و دلها بهم پیوند گردید
حسین از نام او خرسند گردید
غرور بی ریا از غیرت اوست
نثار جان بر این عباس نیکوست
زمین اماده ی عباس می شد
قمر وش با محبت ،ماه سیما
یکی مثل علی امد بدنیا
وفا و غیرت توحید امد
در اغوش علی خورشید امد
به دستان و لب او بوسه ها زد
علی بر هر دو بازو بوسه ها زد
علی اینده را تا کربلا دید
دران کودک جهانی از وفا دید
ونام این جگر گوشه شد عباس
ابوالفضلی که شدمعنای اخلاص
به زلفش دست زینب شانه می زد
حسن بوسه بران دردانه می زد
دل و دلها بهم پیوند گردید
حسین از نام او خرسند گردید
غرور بی ریا از غیرت اوست
نثار جان بر این عباس نیکوست
۱.۶k
۰۲ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.