پارت ۳
پارت ۳
ویو یونا رسیدم بار دیدیم جنی و بقیه نشسته بودن دایون منو دید دست تموم داد منم رفتم جاشون نشستم
جنی : یوتا چی میخوری سفارش بدم
_من شراب قرمز میخورم
دایون :منم همین طور
هانا :منم پس شراب قرمز
میا :منم همین طور
جنی :باشه پس من رفتم سفارش بدم
ویو یونا
جنی رفت سفارش بده بقیه باهم حرف میزدن
منم گوشیمو برداراشتم باهاش ور میرفتم حس کردم نگاه سنگینی رومه نگاه کردم یه آقا داشت نگاه میکرد
ویو تهیونگ
رسیدم بار دیدم کوک دست تموم میده رفتم جاشون نشستم همه سوجو سفارش دادیم یه دفعه چشمم خورد به یه دختر خیلی خوشگل هات تصمیم گرفتم
باهاش آشنا بشم رفتم سمتش
ویو یونا
جنی اومد داشتم شراب میخوردم تا اینکه یه پسر داشت میومد سمت گفت
+ببخشید میشه باهم آشنا بشیم
_نه نمیشه (سرد)
+کارم سخت شد پس
_برو حوصلتو ندارم آقا (همچنان سرد)
+ باشه پس میرم بای خوشگله
ویو یونا
چه اسکل بود (خودت اسکلی )
با بچه ها خدافظی کردم رفتم عمارت
خودمو پرت کردم روی تخت دیدم گوشیم زنگ میخورد دیدم بابامه مکالمه 👇
@سلام دخترم
_سلام ابا
@فردا بیا آنجا کارت دارم
_ باشه بای
ادامه ویو یونا
با بابام خدافظی کردم لباس خوابمو پوشیدم بعد با فکر اینکه بابام جی میخواد بگه خوابم برد
ویو ته
بعد از اون حرفی که به دختره زدم فهمیدم چی کار کردم ولی براچی دست خودم نبود اون چشماش اوف ول کن تهیونگ
بعد از بار خارج شدیم رفتم خونه لباسم رو عوض
دیدم مامانم زنگ میزنم مکالمه 👇
علامت مامان ته &
علامت بابای ته £
&سلام پسرم خوبی
+سلام مامان خوبم شما چطورید
&خوبم پسرم راستی پسرم فردا بیا خونه باید بریم جایی
+چشم ولی کجا
&میای میفهمی خدافظ پسرم
+باشه بای اوما
ادامه ویو ته
یعنی کجا میخوایم بریم توی فکر این بودم که خوابم برد
پایان پارت ۳ دوست دارم
ادمین بره بکپه چون ساعت ۱ شبه
ویو یونا رسیدم بار دیدیم جنی و بقیه نشسته بودن دایون منو دید دست تموم داد منم رفتم جاشون نشستم
جنی : یوتا چی میخوری سفارش بدم
_من شراب قرمز میخورم
دایون :منم همین طور
هانا :منم پس شراب قرمز
میا :منم همین طور
جنی :باشه پس من رفتم سفارش بدم
ویو یونا
جنی رفت سفارش بده بقیه باهم حرف میزدن
منم گوشیمو برداراشتم باهاش ور میرفتم حس کردم نگاه سنگینی رومه نگاه کردم یه آقا داشت نگاه میکرد
ویو تهیونگ
رسیدم بار دیدم کوک دست تموم میده رفتم جاشون نشستم همه سوجو سفارش دادیم یه دفعه چشمم خورد به یه دختر خیلی خوشگل هات تصمیم گرفتم
باهاش آشنا بشم رفتم سمتش
ویو یونا
جنی اومد داشتم شراب میخوردم تا اینکه یه پسر داشت میومد سمت گفت
+ببخشید میشه باهم آشنا بشیم
_نه نمیشه (سرد)
+کارم سخت شد پس
_برو حوصلتو ندارم آقا (همچنان سرد)
+ باشه پس میرم بای خوشگله
ویو یونا
چه اسکل بود (خودت اسکلی )
با بچه ها خدافظی کردم رفتم عمارت
خودمو پرت کردم روی تخت دیدم گوشیم زنگ میخورد دیدم بابامه مکالمه 👇
@سلام دخترم
_سلام ابا
@فردا بیا آنجا کارت دارم
_ باشه بای
ادامه ویو یونا
با بابام خدافظی کردم لباس خوابمو پوشیدم بعد با فکر اینکه بابام جی میخواد بگه خوابم برد
ویو ته
بعد از اون حرفی که به دختره زدم فهمیدم چی کار کردم ولی براچی دست خودم نبود اون چشماش اوف ول کن تهیونگ
بعد از بار خارج شدیم رفتم خونه لباسم رو عوض
دیدم مامانم زنگ میزنم مکالمه 👇
علامت مامان ته &
علامت بابای ته £
&سلام پسرم خوبی
+سلام مامان خوبم شما چطورید
&خوبم پسرم راستی پسرم فردا بیا خونه باید بریم جایی
+چشم ولی کجا
&میای میفهمی خدافظ پسرم
+باشه بای اوما
ادامه ویو ته
یعنی کجا میخوایم بریم توی فکر این بودم که خوابم برد
پایان پارت ۳ دوست دارم
ادمین بره بکپه چون ساعت ۱ شبه
۷.۴k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.