فرشته غریبه p⁷
ات رفت بین لباسای که ته براش خریده بود گشت و لباس *اس ۲* پیدا کرد
ات: ته میشه اینو بپوشم؟!
تهیونگ: به نظرت یکم باز نیس؟
ات: ته اینو خودت خریدی!
تهیونگ: من حرفی ندارم !
ات: مرسییی
تهیونگ : شرطم یادت نره ...
ات: حواسم هست ... فقط کنار تو عم !
ات رفت و لباسو پوشید
تهیونگ: خیلی بهت میاد !
ات: ممنون!
رفتن توی ماشین و رفتن سمت بار
☆ توی بار☆
تهیونگ رفت سمت مشروبا و چندتا ویسکی آورد
ات : قراره همشو بخوریم؟!
ته: بخوریم نه ... بخورم ! تو هنوز به سن قانونی نرسیدی!
ات: ته ....*حالت غر غر*
( تو باشی دختر صورتی بیای تو بغل هیولای سیات * دارم آهنگ گوش میدم ببخشید *)
تهیونگ: * خنده *
ات: به چی میخندی؟
تهیونگ: غر غرت خیلی کیوته!
ات: هومم ... الان سعی داری مخمو بزنی؟!
تهیونگ: خببب فعلا نه ...
* بعد چند مین تهیونگ حسابی مست مست بود و ات هم فقط داشت نگاش میکرد *
ات رو به روی ته نشسته بود که ی پسره اومد سمتش
پسره : هی لیدی میای با هم برقصیم ؟!
* قبل اینکه ات جواب بده ته جواب داد*
تهیونگ: مرتیکه عوضی چطور جرعت میکنی وقتی من اینجام باهاش حرف بزنی ؟؟؟*عصبی*
ات : ته چیزی نشده که ولش کن بیا بریم !
تهیونگ: ولش کنم؟! من سر تو شوخی ندارم برو تو ماشین
ات: ولی ...
تهیونگ: برو تو ماشین ...*داد خیلی بلند *
ات ترسید و رفت سوار شد
ته یقه طرفو گرفت و کلی کتکش زد
تهیونگ: که با دوس دختر من حرف میزنی آره ؟؟
* چند تا مشت دیگه *
☆ یادآوری : ته خیلی مسته ☆
بعد کلی کتک کاری ته اومد سوار ماشین و ات از ترسش ی کلمه هم حرف نزد
ته دستش رو رو پای لخت دختر گذاشت .
ات: ته فک کنم .... خیلی مستی!
تهیونگ نگاهی بهش انداخت ولی چیزی نگفت
ات: داری منو میترسونی!
تهیونگ: میترسی؟! پس امشب قراره از ترس پس بیوفتی!* خنده *
ات : یعنی چی ته؟؟ چیکار میخوای بکنی؟؟حالت خوبه؟؟
ات: ته میشه اینو بپوشم؟!
تهیونگ: به نظرت یکم باز نیس؟
ات: ته اینو خودت خریدی!
تهیونگ: من حرفی ندارم !
ات: مرسییی
تهیونگ : شرطم یادت نره ...
ات: حواسم هست ... فقط کنار تو عم !
ات رفت و لباسو پوشید
تهیونگ: خیلی بهت میاد !
ات: ممنون!
رفتن توی ماشین و رفتن سمت بار
☆ توی بار☆
تهیونگ رفت سمت مشروبا و چندتا ویسکی آورد
ات : قراره همشو بخوریم؟!
ته: بخوریم نه ... بخورم ! تو هنوز به سن قانونی نرسیدی!
ات: ته ....*حالت غر غر*
( تو باشی دختر صورتی بیای تو بغل هیولای سیات * دارم آهنگ گوش میدم ببخشید *)
تهیونگ: * خنده *
ات: به چی میخندی؟
تهیونگ: غر غرت خیلی کیوته!
ات: هومم ... الان سعی داری مخمو بزنی؟!
تهیونگ: خببب فعلا نه ...
* بعد چند مین تهیونگ حسابی مست مست بود و ات هم فقط داشت نگاش میکرد *
ات رو به روی ته نشسته بود که ی پسره اومد سمتش
پسره : هی لیدی میای با هم برقصیم ؟!
* قبل اینکه ات جواب بده ته جواب داد*
تهیونگ: مرتیکه عوضی چطور جرعت میکنی وقتی من اینجام باهاش حرف بزنی ؟؟؟*عصبی*
ات : ته چیزی نشده که ولش کن بیا بریم !
تهیونگ: ولش کنم؟! من سر تو شوخی ندارم برو تو ماشین
ات: ولی ...
تهیونگ: برو تو ماشین ...*داد خیلی بلند *
ات ترسید و رفت سوار شد
ته یقه طرفو گرفت و کلی کتکش زد
تهیونگ: که با دوس دختر من حرف میزنی آره ؟؟
* چند تا مشت دیگه *
☆ یادآوری : ته خیلی مسته ☆
بعد کلی کتک کاری ته اومد سوار ماشین و ات از ترسش ی کلمه هم حرف نزد
ته دستش رو رو پای لخت دختر گذاشت .
ات: ته فک کنم .... خیلی مستی!
تهیونگ نگاهی بهش انداخت ولی چیزی نگفت
ات: داری منو میترسونی!
تهیونگ: میترسی؟! پس امشب قراره از ترس پس بیوفتی!* خنده *
ات : یعنی چی ته؟؟ چیکار میخوای بکنی؟؟حالت خوبه؟؟
۱۶.۱k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.