... مازوخیسم من ...
پارت: 2
#تهیونگ
بعد چند دقیقه با چندتا ورقه دستش اومد سمتم و رو به روم نشست و ورقه ها رو روی میز گذاشت ، برشون داشتم
_همش همینا بود؟.
|| اوهوم.
بعد از در آوردن کتم رو کاناپه انداختمش و به وکیلم زنگ زدم بعد از چندتا بوق جواب داد
×سلام تهیونگ ، چیشده؟.
_بیا خونم ، خودت میفهمی.
_باشه.
بعد یک ساعت جونگ کوک اومد و براش قهوه آوردم
_امروز وصیت نامه پدرمو از مادر خوندم گرفتم ، بازش نکردم تا بیای.
ورقه ها رو گرفتم و کنارش نشستم بازش کردم و دوتایی برسی کردیم
×دوتا کارخونه ، یک ویلای لوکس تو شمال ، 3 تا شرکت تو اینچئون ، یک خونه قدیمی تو جزیره ججو و... ، اینا نصف داراییه بقیش کو؟.
_پشت صحفه.
برگه رو برگردوند و بقیه ارثیه رو هم مطالعه کردیم.
رفتم لباسمو عوض کنم که با صدای جونگکوک متوقف شدم
×تهیونگ؟.
_هوم؟
×به غیر اینایی که خوندم یک تیمارستان هم تو ارثیه هست.
نابارور برگشتم سمتش و بهش نگاه کردم
×منکه ریهتم پشمام موند! تهیونگ چرا بعد پانزده سال خواستی وصیت پدرتو بالاخره باز کنی؟.
سوالشو نادیده گرفتم و به سمت حموم حرکت کردم.
زیر دوش بودم و فکرم درگیر تیمارستان ، چرا نمیدونستم یک همچین چیزی هم هست یعنی لیان میدونست؟
ساعت 10 شب به جونگ کوک زنگ زدم
_جونگکوک فردا میخوام برم به اون تیمارستان سر بزنم باهام بیا.
×باشه ، ولی تهیونگ تو میدونستی پدرت یک همچین مالی هم داشت؟.
_نه!
×لیان چی؟ میدونه؟
_اونم نمیدونم ، ولی یک حدس هایی میزنم.
شحصیت ها:
* جئون جونگکوک(×): 26 سال/ 70کیلو/177قد/وکیل.
#ادمین_شارلوت
#تهیونگ
بعد چند دقیقه با چندتا ورقه دستش اومد سمتم و رو به روم نشست و ورقه ها رو روی میز گذاشت ، برشون داشتم
_همش همینا بود؟.
|| اوهوم.
بعد از در آوردن کتم رو کاناپه انداختمش و به وکیلم زنگ زدم بعد از چندتا بوق جواب داد
×سلام تهیونگ ، چیشده؟.
_بیا خونم ، خودت میفهمی.
_باشه.
بعد یک ساعت جونگ کوک اومد و براش قهوه آوردم
_امروز وصیت نامه پدرمو از مادر خوندم گرفتم ، بازش نکردم تا بیای.
ورقه ها رو گرفتم و کنارش نشستم بازش کردم و دوتایی برسی کردیم
×دوتا کارخونه ، یک ویلای لوکس تو شمال ، 3 تا شرکت تو اینچئون ، یک خونه قدیمی تو جزیره ججو و... ، اینا نصف داراییه بقیش کو؟.
_پشت صحفه.
برگه رو برگردوند و بقیه ارثیه رو هم مطالعه کردیم.
رفتم لباسمو عوض کنم که با صدای جونگکوک متوقف شدم
×تهیونگ؟.
_هوم؟
×به غیر اینایی که خوندم یک تیمارستان هم تو ارثیه هست.
نابارور برگشتم سمتش و بهش نگاه کردم
×منکه ریهتم پشمام موند! تهیونگ چرا بعد پانزده سال خواستی وصیت پدرتو بالاخره باز کنی؟.
سوالشو نادیده گرفتم و به سمت حموم حرکت کردم.
زیر دوش بودم و فکرم درگیر تیمارستان ، چرا نمیدونستم یک همچین چیزی هم هست یعنی لیان میدونست؟
ساعت 10 شب به جونگ کوک زنگ زدم
_جونگکوک فردا میخوام برم به اون تیمارستان سر بزنم باهام بیا.
×باشه ، ولی تهیونگ تو میدونستی پدرت یک همچین مالی هم داشت؟.
_نه!
×لیان چی؟ میدونه؟
_اونم نمیدونم ، ولی یک حدس هایی میزنم.
شحصیت ها:
* جئون جونگکوک(×): 26 سال/ 70کیلو/177قد/وکیل.
#ادمین_شارلوت
۳.۷k
۰۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.