عاشقتم
#عاشقتم
#چند_پارتی_کوک
#part2
خلاصه حرف زدن
پرش به فردا برای خرید
کوک:آماده ای(سرد)
ات:ه ها ا اره
در ماشین و باز کردم و نشستم
ات:کوک این کفش و نگا خیلی قشنگه(خوشحال)
کوک:آها خب
ات:ه هیچی(بغض)
کوک:خب برش میداری یا نه
ات:به نظرت قشنگع
کوک:یه جیزی انتخاب کن و بریم دیگه آه(داد)
ات:(قطره اشک از چشماش افتاد پایین)
بعد از خرید و اینا
تو ماشین
ات:کجا میریم
کوک:خونه
پرش به روز عروسی
ویو ات:یه دفعه در باز شد کوک روبه روم وایساده بود خوشتیپ شده بود خیلی ، رفتم که خواستم دستش و بگیرم پسم زد دلم خیلی شکست
پرش به خونه
کوک;آهای هرزه من خودم دوست دختر دارم ببینم مزاحمی تنبیهت میکنم اوکیییی؟
ات:چشم..........
ات:دیدم یه دختر اومد تو و با کوک جلو من کیس رفتن
کوک:من لونا رو خیلی دوس داشتم هیچوقت به ات ترجیحش نمیدادم
لونا:ددی بریم اتاق(لوس)
کوک:اهوم
رفتن خوابیدن
ات:رفتن اتاق و منم رفتم اتاق خودم من عاشق کوک بودم ولی اون نه
پرش به فردا ویو ات
رفتم پایین صبحونه رو درست کردم و اونا هم اومدن
لونا:عشقم من حامله ام
ات:صرفه
کوک:چی
لونا:خوشحال نشدی
کوک:چرا نشم این بهترین خبر عمرمه
ات:ناراحت
لونا:ات نمی خوای بهم تبریک بگی(لوس)
ات:ت ت تبریک م میگم(ناراحت)
پرش به شب
ساعت ۲ شب بود ولی کوک نیومده بود دیدم صدای در میاد فهمیدم کوکه
ات:اصلا من و آدم حساب نمیکنی با این که ازدواج اجباریه بازم من زنتم
کوک:لونا تویی بیب بهت نیاز دارم(مست)
ات:چ چی م میگی(ترس)
یهو کوک بلندم کرد برد اتاق و روم خیمه زد...........
#چند_پارتی_کوک
#part2
خلاصه حرف زدن
پرش به فردا برای خرید
کوک:آماده ای(سرد)
ات:ه ها ا اره
در ماشین و باز کردم و نشستم
ات:کوک این کفش و نگا خیلی قشنگه(خوشحال)
کوک:آها خب
ات:ه هیچی(بغض)
کوک:خب برش میداری یا نه
ات:به نظرت قشنگع
کوک:یه جیزی انتخاب کن و بریم دیگه آه(داد)
ات:(قطره اشک از چشماش افتاد پایین)
بعد از خرید و اینا
تو ماشین
ات:کجا میریم
کوک:خونه
پرش به روز عروسی
ویو ات:یه دفعه در باز شد کوک روبه روم وایساده بود خوشتیپ شده بود خیلی ، رفتم که خواستم دستش و بگیرم پسم زد دلم خیلی شکست
پرش به خونه
کوک;آهای هرزه من خودم دوست دختر دارم ببینم مزاحمی تنبیهت میکنم اوکیییی؟
ات:چشم..........
ات:دیدم یه دختر اومد تو و با کوک جلو من کیس رفتن
کوک:من لونا رو خیلی دوس داشتم هیچوقت به ات ترجیحش نمیدادم
لونا:ددی بریم اتاق(لوس)
کوک:اهوم
رفتن خوابیدن
ات:رفتن اتاق و منم رفتم اتاق خودم من عاشق کوک بودم ولی اون نه
پرش به فردا ویو ات
رفتم پایین صبحونه رو درست کردم و اونا هم اومدن
لونا:عشقم من حامله ام
ات:صرفه
کوک:چی
لونا:خوشحال نشدی
کوک:چرا نشم این بهترین خبر عمرمه
ات:ناراحت
لونا:ات نمی خوای بهم تبریک بگی(لوس)
ات:ت ت تبریک م میگم(ناراحت)
پرش به شب
ساعت ۲ شب بود ولی کوک نیومده بود دیدم صدای در میاد فهمیدم کوکه
ات:اصلا من و آدم حساب نمیکنی با این که ازدواج اجباریه بازم من زنتم
کوک:لونا تویی بیب بهت نیاز دارم(مست)
ات:چ چی م میگی(ترس)
یهو کوک بلندم کرد برد اتاق و روم خیمه زد...........
۱۱.۵k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.