سناریو:)
وقتی تنهایی رفتی مسافرت و چمدونتو گم کردی و زنگ زدی بهشون...
نامجون:"از اونجایی که خودش چند بار چمدونشو گم کرده خونسرده و راه حل پیشنهاد میده بهت"
جین:
-یعنی عرضه نگهداشتن یه چمدونم ندارییییی؟؟ ای کاش باهات میومدم.. الان خودتم گم میکنیی توو...... (غر میزنه)
یونگی
+"زنگ زدی بهش و قضیه رو گفتی بهش"
.......-
+یونگی؟
با خونسردی میگه:خاک تو سرت:/ (قط میکنه)
جیهوپ:
-اصلا نگران نباش.. استرسی چیزی نداشته باشیااا.. الان زنگ میزنم نامجون بپرسم چیکار کنی(در حالی که خودش اونور استرس داره:/ )
جیمین:" با خونسردی سعی میکنه ارومت کنه"
تهیونگ:
-چچچیییییی؟؟ هودی گوچی منو که با خودت برده بودی گمششش کردیییی؟؟؟؟
......+
جونگکوک:
-از اولشم نباید میزاشتم تنها بری.. (قط میکنه)
"بعد از چند دقیقه فهمیدی خودش بلیت گرفته داره میاد پیشت T-T )
نامجون:"از اونجایی که خودش چند بار چمدونشو گم کرده خونسرده و راه حل پیشنهاد میده بهت"
جین:
-یعنی عرضه نگهداشتن یه چمدونم ندارییییی؟؟ ای کاش باهات میومدم.. الان خودتم گم میکنیی توو...... (غر میزنه)
یونگی
+"زنگ زدی بهش و قضیه رو گفتی بهش"
.......-
+یونگی؟
با خونسردی میگه:خاک تو سرت:/ (قط میکنه)
جیهوپ:
-اصلا نگران نباش.. استرسی چیزی نداشته باشیااا.. الان زنگ میزنم نامجون بپرسم چیکار کنی(در حالی که خودش اونور استرس داره:/ )
جیمین:" با خونسردی سعی میکنه ارومت کنه"
تهیونگ:
-چچچیییییی؟؟ هودی گوچی منو که با خودت برده بودی گمششش کردیییی؟؟؟؟
......+
جونگکوک:
-از اولشم نباید میزاشتم تنها بری.. (قط میکنه)
"بعد از چند دقیقه فهمیدی خودش بلیت گرفته داره میاد پیشت T-T )
۸.۴k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.