سناریو درخواستی
وقتی شب اول ازدواج هست ولی اونا میخوان همون شب اهم کنن ولی ا/ت میترسه و خجالت میکشه
نامجون:عاا نمیخام اذیت شی ولی زنمی خجالت نداره
_____
جین:از خداتم باشه دختره...کی گف ازدواج کنم؟؟
_____
یونگی:رو تخت منتظرم نیومدیم ب تخ..مم*گزارش نکن*
_____
جیهوپ:اوکی شانی هر وقت اوکی بودی انجام میدیم*بوست میکنه*
_____
جیمین:نو لاو دیره بیدارش کردی و خودتم میخابونیش
_____
تهیونگ:هوم جوری رفتار میکنی ک انگار بار اولته کاری نکن بخام حاملت کنم
_____
جونگ کوک:عا عا ولی من کارمو انجام میدم کوشولو*میاد سمتت
میدونم بد شد ب روم نیارین🥲
لایک و فالو یادت نره دارلینگ:)🤍
نامجون:عاا نمیخام اذیت شی ولی زنمی خجالت نداره
_____
جین:از خداتم باشه دختره...کی گف ازدواج کنم؟؟
_____
یونگی:رو تخت منتظرم نیومدیم ب تخ..مم*گزارش نکن*
_____
جیهوپ:اوکی شانی هر وقت اوکی بودی انجام میدیم*بوست میکنه*
_____
جیمین:نو لاو دیره بیدارش کردی و خودتم میخابونیش
_____
تهیونگ:هوم جوری رفتار میکنی ک انگار بار اولته کاری نکن بخام حاملت کنم
_____
جونگ کوک:عا عا ولی من کارمو انجام میدم کوشولو*میاد سمتت
میدونم بد شد ب روم نیارین🥲
لایک و فالو یادت نره دارلینگ:)🤍
۹.۵k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.