عشقی در سئول
عشقی در سئول
#part39
جونگکوک:ا/ت حالت تهوع داری؟؟؟...
فقط دویدم و رفتم سمت دستشویی
شوگا:من میگم اینا دیشب ی کاری کردن شماها بگید نه🗿
جونگکوک:(عصبانی شد و گفت)
یونگی بس میکنی؟؟؟ میدونی ا/ت از این حرفا خوشش نمیاد تو هم همه ش بگو!!!
شوگا: ...خب غلط کردم:/
من فقط صدای بحث کردنشونو میشنیدم... فقط رفتم جلوی سینک دستشویی و دستمو گذاشتم دو طرفش و بالا اوردم(گلاب به روی همه تون🌸😂)
جونگکوک:ا/ت؟؟؟ ا/ت خوبی؟
*جونگکوک:ا/ت؟؟؟ ا/ت خوبی؟
اینقدر حالم بد بود ک نمیتونستم جواب بدم... بعد چند لحظه ک بهتر شدم، دستامو شستم و یه آبی به صورتم زدم... تو آینه به خودم نگاه کردم...
چت شده دختر.ها!؟
یکی زدم تو صورتم...
به خودت بیا باید قوی باشی!!
همون لحظه جونگکوک دوباره در زد
جونگکوک:ا/ت؟ خوبی عزیزم؟؟
ا/ت:...ارع اره خوبم... الان میام
جونگکوک:مطمئنی خوبی هانی؟
ا/ت:اره اره اوکیم.
جونگکوک:باشه منتظرم با خنده بیای بیروناا !
ا/ت: ...اها:/
یبار دیگه صورتمو شستم و رفتم بیرون... یهو جونگکوک افتاد تو بغلم!..
ا/ت: !!! ...اخه عقل کل کی به در تکیه میده!؟؟ :///
جونگکوک: ...از قصد به در تکیه داده بودم که وقتی درو باز کردی بیوفتم تو بغلت همونطوری که تو چند دقیقه پیش، خودتو انداختی تو بغلم:)😂
ا/ت: ...خوبه:/
جونگکوک:خوبی الان؟
ا/ت: اره خوبم بخـدا خوبم😭😂
جونگکوک:...چیشدی یهو؟
(نزدیک بقیه پسرا شده بودیم که نامجون گفت)
نامجون:نکنه به خاطر سردرد دیشبته؟
جونگکوک: ...مگه سردردت خوب نشده!؟
یعنییییی فاک ب حس شیشمـــ :/💔
28 لایک
#part39
جونگکوک:ا/ت حالت تهوع داری؟؟؟...
فقط دویدم و رفتم سمت دستشویی
شوگا:من میگم اینا دیشب ی کاری کردن شماها بگید نه🗿
جونگکوک:(عصبانی شد و گفت)
یونگی بس میکنی؟؟؟ میدونی ا/ت از این حرفا خوشش نمیاد تو هم همه ش بگو!!!
شوگا: ...خب غلط کردم:/
من فقط صدای بحث کردنشونو میشنیدم... فقط رفتم جلوی سینک دستشویی و دستمو گذاشتم دو طرفش و بالا اوردم(گلاب به روی همه تون🌸😂)
جونگکوک:ا/ت؟؟؟ ا/ت خوبی؟
*جونگکوک:ا/ت؟؟؟ ا/ت خوبی؟
اینقدر حالم بد بود ک نمیتونستم جواب بدم... بعد چند لحظه ک بهتر شدم، دستامو شستم و یه آبی به صورتم زدم... تو آینه به خودم نگاه کردم...
چت شده دختر.ها!؟
یکی زدم تو صورتم...
به خودت بیا باید قوی باشی!!
همون لحظه جونگکوک دوباره در زد
جونگکوک:ا/ت؟ خوبی عزیزم؟؟
ا/ت:...ارع اره خوبم... الان میام
جونگکوک:مطمئنی خوبی هانی؟
ا/ت:اره اره اوکیم.
جونگکوک:باشه منتظرم با خنده بیای بیروناا !
ا/ت: ...اها:/
یبار دیگه صورتمو شستم و رفتم بیرون... یهو جونگکوک افتاد تو بغلم!..
ا/ت: !!! ...اخه عقل کل کی به در تکیه میده!؟؟ :///
جونگکوک: ...از قصد به در تکیه داده بودم که وقتی درو باز کردی بیوفتم تو بغلت همونطوری که تو چند دقیقه پیش، خودتو انداختی تو بغلم:)😂
ا/ت: ...خوبه:/
جونگکوک:خوبی الان؟
ا/ت: اره خوبم بخـدا خوبم😭😂
جونگکوک:...چیشدی یهو؟
(نزدیک بقیه پسرا شده بودیم که نامجون گفت)
نامجون:نکنه به خاطر سردرد دیشبته؟
جونگکوک: ...مگه سردردت خوب نشده!؟
یعنییییی فاک ب حس شیشمـــ :/💔
28 لایک
۸.۱k
۱۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.