BullyGirl
BullyGirl
PRT3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ویو ا/ت)
داشتم با جیمین بستنی میخوردم
دیدم جین و جوکیونگم دارن رد میشن
(لباس جوکیونگ اسلاید دو لباس جین اسلاید سه)
جوکیونگ: اونییییییییییییییییییییییی ا/ت
من یه سال از جوکیونگ بزرگترم
جوری که جوکیونگ صدام کرد یه متر پریدم بالا
ا/ت: یااااا عوضی چرا اینطوری صدا میکنی
جوکیونگ: اونی
ا/ت: اوپا(منظورش جیمین)
جیمین: هوم
ا/ت: بیا بریم جوکیونگ امروز قراره خونه من بخوابه
جیمین: باشه
یه بوس از گونش کردم
وقتی رسیدم خونه بغلش کردم
داشتم در خونه رو باز میکردم که دوتا دختر سیاه پوش با ماسک مارو بیهوش کردن
وقتی بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد
دیدم توی یه جای تاریکم
فقط یه چراغ روشنه
که صدای جنی اومد
جنی: باشه صبر کن ببینم بیدار شدن یا نه میارمشون تو حیاط
جوکیونگ: کجا میخواد ببره مارو
ا/ت: نمیدونم
جنی:وایی بیدار شدین چه خوب
ا/ت: لعنتیییی مارو کجا میبری اشغال
جنی: یه جایی
(لباس جنی و لیسل اسلایدسه)
دهنمونو با پارچه بست
جنی: یاااا راه بیوفتین
رفتیم تو حیاط جونگ کوک و شوگا بالا سر جینو جیمین وایستاده بودن
جیمین: هعی عوضیا با ا/ت چیکار دارین
لیسا تفنگو گزاشت روی سر من
جونگ کوک: دخترا این دوتارو کتک بزنین
ا/ت: لعنتییییییی
جونگ کوک: جنی اینو مخصوص بزن
تا اومدم تکون بخورم جونگ کوک تفنگو گزاشت روی سر جیمین گریم دراومده بود
لیسا لگد زد به پهلوم
ا/ت: جیغ بلند
منو جوکیونگ رو گزاشتن نزدیک جیمین و جین
لیسا: خوب نگاه کنین که چطوری عشقتون جلوتون کشته میشه
جونگ کوک تیرو زد به سر جیمین و جین و هم که مرد
دستامو باز کردن رفتم سمت جیمین بغلش کردم
ا/ت: جیمینی موچی جونم تروخودا هق
بیدارشو شو گریه با جیغ
ا/ت: بهت قول میدم از قلدری کردن برای بچه ها دست بردارم فقط بیدارشوودیگه هرکاری بگی انجام میدممم خواهش میکنم بیدار شو
اما دیگه دیر شده بود جیمین رفته بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان
PRT3
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(ویو ا/ت)
داشتم با جیمین بستنی میخوردم
دیدم جین و جوکیونگم دارن رد میشن
(لباس جوکیونگ اسلاید دو لباس جین اسلاید سه)
جوکیونگ: اونییییییییییییییییییییییی ا/ت
من یه سال از جوکیونگ بزرگترم
جوری که جوکیونگ صدام کرد یه متر پریدم بالا
ا/ت: یااااا عوضی چرا اینطوری صدا میکنی
جوکیونگ: اونی
ا/ت: اوپا(منظورش جیمین)
جیمین: هوم
ا/ت: بیا بریم جوکیونگ امروز قراره خونه من بخوابه
جیمین: باشه
یه بوس از گونش کردم
وقتی رسیدم خونه بغلش کردم
داشتم در خونه رو باز میکردم که دوتا دختر سیاه پوش با ماسک مارو بیهوش کردن
وقتی بیدار شدم سرم خیلی درد میکرد
دیدم توی یه جای تاریکم
فقط یه چراغ روشنه
که صدای جنی اومد
جنی: باشه صبر کن ببینم بیدار شدن یا نه میارمشون تو حیاط
جوکیونگ: کجا میخواد ببره مارو
ا/ت: نمیدونم
جنی:وایی بیدار شدین چه خوب
ا/ت: لعنتیییی مارو کجا میبری اشغال
جنی: یه جایی
(لباس جنی و لیسل اسلایدسه)
دهنمونو با پارچه بست
جنی: یاااا راه بیوفتین
رفتیم تو حیاط جونگ کوک و شوگا بالا سر جینو جیمین وایستاده بودن
جیمین: هعی عوضیا با ا/ت چیکار دارین
لیسا تفنگو گزاشت روی سر من
جونگ کوک: دخترا این دوتارو کتک بزنین
ا/ت: لعنتییییییی
جونگ کوک: جنی اینو مخصوص بزن
تا اومدم تکون بخورم جونگ کوک تفنگو گزاشت روی سر جیمین گریم دراومده بود
لیسا لگد زد به پهلوم
ا/ت: جیغ بلند
منو جوکیونگ رو گزاشتن نزدیک جیمین و جین
لیسا: خوب نگاه کنین که چطوری عشقتون جلوتون کشته میشه
جونگ کوک تیرو زد به سر جیمین و جین و هم که مرد
دستامو باز کردن رفتم سمت جیمین بغلش کردم
ا/ت: جیمینی موچی جونم تروخودا هق
بیدارشو شو گریه با جیغ
ا/ت: بهت قول میدم از قلدری کردن برای بچه ها دست بردارم فقط بیدارشوودیگه هرکاری بگی انجام میدممم خواهش میکنم بیدار شو
اما دیگه دیر شده بود جیمین رفته بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پایان
۱۲.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.