My love teacher
-خب خانم کیم این مسئله رو هم متوجه شدی؟؟
-بله ممنونم ببخشید تو زحمت انداختمتون کلا من مغز ندارم
-اونکه صد البته....چیزه منظورم اینکه نه این چه حرفیه.همینجا بشینید تا براتون شام بیارم
یوری تلویزیون رو روشن کرد و با این خبر روبه رو شد
(فوری:طوفان شدیدی سئول رو در بر گرفته لطفا تا حد امکان از بیرون رفتن خودداری کنید
-خب خانم کیم مثل اینکه امشب رو باید اینجا بمونی
-وای نه من خودم یه تاکسی میگیرم همینجوریش هم مزاحمتون هستم
-امنیت و سلامتی شما مهمتره پس راحت باشید
-آهان ...چیزه بله
فلش آپ به بعد از شام
-آقای کیم من کجا بخوابم؟؟
-سمت راست اتاقی که در مشکی داره
ویو یوری
-رفتم تو اتاق پشمام چه اتاق قشنگی بود اما وایسا من که لباس ندارم
آقای کیم ببخشید من یه لباس ندارم
-خب از تو کمد بردار
-باشه
یه تیشرت و شلوار 3 سایز بزرگتر بود پوشیدمش و رفتم بخوابم
صبح
بعد از اینکه لباس هامو پوشیدم رفتم پایین که دیدم استاد داری صبحونه درست میکنه چقدر جذابهههههههههههههههه....
نه یوری نه نباید از این فکرا کنی پاشو برو صبحونه ات رو کوفت کن
(یوری خود درگیری داره)
-سلام صبح بخیر
-عههه بیدار شدی صبح تو هم بخیر
فلش آپ به بعد از صبحونه
-خب من با تاکسی میرم
-نه کجا خودم میرسونمتون
-نه
-آره
-نه
-آره
-نه
-آره
-اه باشه شما بردین
-آفرین دختر خوب
10 مین بعد
تو مدرسه یه دختری به اسم جسیکا بود که فقط به خودش کرم می مالوند تا خوب به نظر برسه و ظاهرا رو استاد کراش بود اینقدر هم نچسب بوددددددددددددددددد
-عههههه کیم یوری با استاد قرار میزاری؟؟
-چییییی؟؟نه بابا من ......
ویو نامجون
این دختره خیلی پولدار بود و همینطور هی می چسبید به من پس بهترین راه برای فرار کردن اینه که بگم یوری دوست دخترم هست
-بله ایشون دوست دخترم هستن
همه:عووووووووووووووووووووووووووووووو
-خب دیگه بسه بفرمایید کلاس
-یوری هنوز تو شک بود
بعد از کلاس:
استاد میشه ببینمتون؟؟
.
.
.
-بله ممنونم ببخشید تو زحمت انداختمتون کلا من مغز ندارم
-اونکه صد البته....چیزه منظورم اینکه نه این چه حرفیه.همینجا بشینید تا براتون شام بیارم
یوری تلویزیون رو روشن کرد و با این خبر روبه رو شد
(فوری:طوفان شدیدی سئول رو در بر گرفته لطفا تا حد امکان از بیرون رفتن خودداری کنید
-خب خانم کیم مثل اینکه امشب رو باید اینجا بمونی
-وای نه من خودم یه تاکسی میگیرم همینجوریش هم مزاحمتون هستم
-امنیت و سلامتی شما مهمتره پس راحت باشید
-آهان ...چیزه بله
فلش آپ به بعد از شام
-آقای کیم من کجا بخوابم؟؟
-سمت راست اتاقی که در مشکی داره
ویو یوری
-رفتم تو اتاق پشمام چه اتاق قشنگی بود اما وایسا من که لباس ندارم
آقای کیم ببخشید من یه لباس ندارم
-خب از تو کمد بردار
-باشه
یه تیشرت و شلوار 3 سایز بزرگتر بود پوشیدمش و رفتم بخوابم
صبح
بعد از اینکه لباس هامو پوشیدم رفتم پایین که دیدم استاد داری صبحونه درست میکنه چقدر جذابهههههههههههههههه....
نه یوری نه نباید از این فکرا کنی پاشو برو صبحونه ات رو کوفت کن
(یوری خود درگیری داره)
-سلام صبح بخیر
-عههه بیدار شدی صبح تو هم بخیر
فلش آپ به بعد از صبحونه
-خب من با تاکسی میرم
-نه کجا خودم میرسونمتون
-نه
-آره
-نه
-آره
-نه
-آره
-اه باشه شما بردین
-آفرین دختر خوب
10 مین بعد
تو مدرسه یه دختری به اسم جسیکا بود که فقط به خودش کرم می مالوند تا خوب به نظر برسه و ظاهرا رو استاد کراش بود اینقدر هم نچسب بوددددددددددددددددد
-عههههه کیم یوری با استاد قرار میزاری؟؟
-چییییی؟؟نه بابا من ......
ویو نامجون
این دختره خیلی پولدار بود و همینطور هی می چسبید به من پس بهترین راه برای فرار کردن اینه که بگم یوری دوست دخترم هست
-بله ایشون دوست دخترم هستن
همه:عووووووووووووووووووووووووووووووو
-خب دیگه بسه بفرمایید کلاس
-یوری هنوز تو شک بود
بعد از کلاس:
استاد میشه ببینمتون؟؟
.
.
.
۳.۱k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.