پارت ۶
پارت ۶
داشتم گریه میکردم که کوک اومد سمت من و نگاهم کرد
کوک:دهنشو باز کنین.
وقتی دهنمو باز کردن شروع کردم به داد زدن
ات:کمک...!کمکککککک!*با داد*
کوک:الکی داد نزن اینجا کسی صداتو نمیشنوه.
ات:چی ازم میخوای؟*با گریه
کوک:دهنشو ببندین
چند مرد سیاه پوش اومدن و دهنمو با چسب بستن.
پرش زمانی به فردا
از خواب باشدم و دیدم که لخ*تم نمیدونستم چیکار کنم که یهو کوک اومد تو
ات:...ع..عهههه..من.. چرا..لختم؟
کوک:عه بیدار شدی؟
ات:...
کوک سمتم اومد و به سی*نه هام زل زد
ا:یااااا!
کوک:چیه ؟
ات:به چی نگاه میکنی؟
کوک:.........*خنده ی کیوت*
کوک:من خیلی دوست دارم ات!
دست و پاهامو باز کرد و به آرومی لبمو بوسید.
کوک:میخوام امشب مال من باشی!
ات:کوک..چیزه..ما که تازه باهم آشنا شدیم.
نمیتونیم از الان ازدواج کنیم و....
شرط ها:
۱۰ لایک
۲ کامنت
داشتم گریه میکردم که کوک اومد سمت من و نگاهم کرد
کوک:دهنشو باز کنین.
وقتی دهنمو باز کردن شروع کردم به داد زدن
ات:کمک...!کمکککککک!*با داد*
کوک:الکی داد نزن اینجا کسی صداتو نمیشنوه.
ات:چی ازم میخوای؟*با گریه
کوک:دهنشو ببندین
چند مرد سیاه پوش اومدن و دهنمو با چسب بستن.
پرش زمانی به فردا
از خواب باشدم و دیدم که لخ*تم نمیدونستم چیکار کنم که یهو کوک اومد تو
ات:...ع..عهههه..من.. چرا..لختم؟
کوک:عه بیدار شدی؟
ات:...
کوک سمتم اومد و به سی*نه هام زل زد
ا:یااااا!
کوک:چیه ؟
ات:به چی نگاه میکنی؟
کوک:.........*خنده ی کیوت*
کوک:من خیلی دوست دارم ات!
دست و پاهامو باز کرد و به آرومی لبمو بوسید.
کوک:میخوام امشب مال من باشی!
ات:کوک..چیزه..ما که تازه باهم آشنا شدیم.
نمیتونیم از الان ازدواج کنیم و....
شرط ها:
۱۰ لایک
۲ کامنت
۵.۱k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.