-کیم تو باید فراموشش کنی..ببین داری به خودت آسیب میزنی او
-کیم تو باید فراموشش کنی..ببین داری به خودت آسیب میزنی اون متعلق به فرد دیگه ایه و تو اینو خوب میدونی
نمیخوای که یه پسر خودخواه بنظر برسی هااا؟
تهونگ ولی توی حال و هوای دیگه ای سیر میکرد..دلش گرفته بود که بجای این مرد چرا مرد خودش اونجا نبود..چرا دنیاش باید اینقدر به اون پسره سال اخری سخت میگرفت..چرا همه چیز دست به دست هم داده بود تا اون بغضه بیگناه و دلیل شکسته بشه؟
مگه چی خاسته بود که اینقدر باید هزینه براش پرداخت میکرد؟
و چه هزینه ای سنگین تر از تیکه تیکه شدن قلب و فشرده شدن گلویی که کسی نیس تا آزادشون کنه
چه هزینه ای سنگین تر از سوختن چشمای پسری که نمیدونه یکی چطور جونشو برای بوسیدنشون میده
قطعا جونگکوک هم اگه حالشو میدید اروم نمیگرفت
هرچی نباشه پرستنی کوچولوش، دونسنگ مهربونش، داشت اونو از چیزی که متعلق به جئون بود محروم میکرد و این برای جونگکوک چیزی بود که براحتی قابل گذشت نبود...
نمیخوای که یه پسر خودخواه بنظر برسی هااا؟
تهونگ ولی توی حال و هوای دیگه ای سیر میکرد..دلش گرفته بود که بجای این مرد چرا مرد خودش اونجا نبود..چرا دنیاش باید اینقدر به اون پسره سال اخری سخت میگرفت..چرا همه چیز دست به دست هم داده بود تا اون بغضه بیگناه و دلیل شکسته بشه؟
مگه چی خاسته بود که اینقدر باید هزینه براش پرداخت میکرد؟
و چه هزینه ای سنگین تر از تیکه تیکه شدن قلب و فشرده شدن گلویی که کسی نیس تا آزادشون کنه
چه هزینه ای سنگین تر از سوختن چشمای پسری که نمیدونه یکی چطور جونشو برای بوسیدنشون میده
قطعا جونگکوک هم اگه حالشو میدید اروم نمیگرفت
هرچی نباشه پرستنی کوچولوش، دونسنگ مهربونش، داشت اونو از چیزی که متعلق به جئون بود محروم میکرد و این برای جونگکوک چیزی بود که براحتی قابل گذشت نبود...
۳.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲