part:3
part:3
name: my girl friend
ویو لیا :
نمی دونم چرا انقدر خجالت کشیدم فکر کنم بخاطر اینه که داشتیم تو چشمای هو نگاه می کردیم. وایی عین دیونه ها فرار کردم.
ولی خیلی جذاب بود .
اصلا ولش کن می رم یه جا دیگه کتاب می خرم.
چند ساعت بعد :
خریدامو کردم و امدم خونه حمام رفتمو یکم با گوشیم ور رفتم ساعت تقریبا ۱۰ بود که صدای زنگو شنیدم و دیدم بابام امده
وقتی امد بعد چند دقیقه نشستیم و بابام گفت که شاید از این به بعد کاراش خیلی طول بکشه و شاید اصلا شب نیاد خونه منم گفتم باشه و در مورد امروزم یکم براش تعریف کردم و گفتم می خوام برم سر کار و قبول کرد.
بعد از شام خوردن رفتم تو اتاقم که به خوابم واسه فردا هیجان داشتم چون قرار بود برم مدرسه ی جدید .
رفتم تو گوشیم و دنبال یه کار گشتم یه کافه نزدیک به مدرسه پیدا کردم با صاحبش حرف زدم و قبول کرد .
ساعت ۸ صبح :
از خواب بیدار شدم دست و صورتمو شستم و رفتم صبحانه خوردم کیفمو اماده کردمو لباسمو پوشیدم و بعدشم رفتم مدرسه .
name: my girl friend
ویو لیا :
نمی دونم چرا انقدر خجالت کشیدم فکر کنم بخاطر اینه که داشتیم تو چشمای هو نگاه می کردیم. وایی عین دیونه ها فرار کردم.
ولی خیلی جذاب بود .
اصلا ولش کن می رم یه جا دیگه کتاب می خرم.
چند ساعت بعد :
خریدامو کردم و امدم خونه حمام رفتمو یکم با گوشیم ور رفتم ساعت تقریبا ۱۰ بود که صدای زنگو شنیدم و دیدم بابام امده
وقتی امد بعد چند دقیقه نشستیم و بابام گفت که شاید از این به بعد کاراش خیلی طول بکشه و شاید اصلا شب نیاد خونه منم گفتم باشه و در مورد امروزم یکم براش تعریف کردم و گفتم می خوام برم سر کار و قبول کرد.
بعد از شام خوردن رفتم تو اتاقم که به خوابم واسه فردا هیجان داشتم چون قرار بود برم مدرسه ی جدید .
رفتم تو گوشیم و دنبال یه کار گشتم یه کافه نزدیک به مدرسه پیدا کردم با صاحبش حرف زدم و قبول کرد .
ساعت ۸ صبح :
از خواب بیدار شدم دست و صورتمو شستم و رفتم صبحانه خوردم کیفمو اماده کردمو لباسمو پوشیدم و بعدشم رفتم مدرسه .
۳.۴k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.