رمان دل و عشق
پارت ۲
محمد:اون وقت بیا بریم آزمایش بده
بینم چه خبر
رها: باشه بریم
جواد: وایسا یه لقمه با خودت ببر
رها: باشه پدر دستتون دردنکنه
محمد: وا وا وا بیا لقمه من بهت بدم
رها: نه ممنون پسر دایی
محمد
تعجب کردم و آخه من پسردایی نبودم ولی برایم عجب بودچون تازه از این حرف های جدی شنیده بودم :تو انگار قاطی کردی نکنه حالت خوبه نیست بیا بریم آزمایش بده
بهار: من هم با تون میام
رها: لازم نکرده خواهر
محمد: راست میگه دیگه تو هم با شوهر خودت برو
بهار: باشه آقا محمد
محمد و رها
از خونه ای بابا جواد رفتیم بیرون و رفتیم نشستیم تو ماشین
~در حال رانندگی ~
رها: هرچقدر زودتر برگشتی
محمد: رها من کجا بودم
رها: رفت بودی دنبال داداش ولی من خیلی خوش حالم زودتر برگشتی
محمد:😂😂 دیدی گفتم تو خواب دیدی اونم بدون تو زندگیم نه عزیزم تو خواب دیدی
محمد:اون وقت بیا بریم آزمایش بده
بینم چه خبر
رها: باشه بریم
جواد: وایسا یه لقمه با خودت ببر
رها: باشه پدر دستتون دردنکنه
محمد: وا وا وا بیا لقمه من بهت بدم
رها: نه ممنون پسر دایی
محمد
تعجب کردم و آخه من پسردایی نبودم ولی برایم عجب بودچون تازه از این حرف های جدی شنیده بودم :تو انگار قاطی کردی نکنه حالت خوبه نیست بیا بریم آزمایش بده
بهار: من هم با تون میام
رها: لازم نکرده خواهر
محمد: راست میگه دیگه تو هم با شوهر خودت برو
بهار: باشه آقا محمد
محمد و رها
از خونه ای بابا جواد رفتیم بیرون و رفتیم نشستیم تو ماشین
~در حال رانندگی ~
رها: هرچقدر زودتر برگشتی
محمد: رها من کجا بودم
رها: رفت بودی دنبال داداش ولی من خیلی خوش حالم زودتر برگشتی
محمد:😂😂 دیدی گفتم تو خواب دیدی اونم بدون تو زندگیم نه عزیزم تو خواب دیدی
۴.۱k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.