فصل²پارت⁸
خب دوستان ات رفت فرودگاه و سوار هواپیما شخصی خودش شد و بعد رسید کره
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ساعت 3:45 دقیقه صبح به وقت کره جنوبی سئول»
«ویو ات»
رسیدم کره و خب ساعت 3:45 صبح بود مطمعنم همه نگرانم شدن ولی خب به من چه
رسیدم خونه ساعت 4 صبح بود
و خب دیدم پسرا روی مبل نشستن که جین با یه دمپایی اومد سراغم (مادر دوم😂)
جین: معلومه کجا بودی؟
ات: یاااااا جین اروم باش (از خنده داره پاره میشه)
ته: چطور اروم باشیم ها میفهمی داری چیکار میکنی(عربده😐 والا من که...... به خودم)
ات: چه مرگته دوست داشتم اصن(ات میمون درست زر زر کن با پسرم خوب باش🤬)
ات: وقتی اون حرفو زدم ته یه سیلی زد بهم برای اولین بار اونم داداشم
ته: دیدم ات اون حرفو زد منم ناخودآگاه یه سیلی زدم بهش ولی عصابم خورد بود(خوب کردی پسرم)
ات: انقدر عوضی بودی خبر نداشتم بیا کارای دیگه هم بکن(بغض)
ته: ات گمشو بیرون(داد)
«ادمین»: ات از خونه زد بیرون و خب رفت موتور سواری......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامجون: ته مریضی چرا اونجوری کردی؟ اون خواهر هست
جیمین: نامی چرا بهش میگی ها این مگه میفهمه😒
ته: درست صحبت کن (اوووووووووووو)
جیمین: نکنم چی میشه منم میندازی بیرون؟(داد بلند)
یونگی: چه مرگتونه ها خبرم خواب بودم ول کنید دیگه داشتم نارنگی میدیدم تو خوابم(یا خوابه یا نارنگی🍊🗿)
کوک: من میرم دنبالش ته من ماشینم بنزین نداره سوییچ ماشینت
ته: بیا بگیر...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خلاصع که تا پارت بعدی........
•
•
•
•
•
•
خماری.......
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
شرطا:
⁴⁰کامنت
بچه ها من امروز حالم خوب نبود ساعت 10 صبح از مدرسه اومدم خونه البته گوشیم رو بردم مدرسه و خب بگم با اینکه حالم خوب نبود براتون گزاشتم
و خب بگم نتم تموم داره میشه شرطا برسه
•
•
•
•
•
•
•
•
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
«ساعت 3:45 دقیقه صبح به وقت کره جنوبی سئول»
«ویو ات»
رسیدم کره و خب ساعت 3:45 صبح بود مطمعنم همه نگرانم شدن ولی خب به من چه
رسیدم خونه ساعت 4 صبح بود
و خب دیدم پسرا روی مبل نشستن که جین با یه دمپایی اومد سراغم (مادر دوم😂)
جین: معلومه کجا بودی؟
ات: یاااااا جین اروم باش (از خنده داره پاره میشه)
ته: چطور اروم باشیم ها میفهمی داری چیکار میکنی(عربده😐 والا من که...... به خودم)
ات: چه مرگته دوست داشتم اصن(ات میمون درست زر زر کن با پسرم خوب باش🤬)
ات: وقتی اون حرفو زدم ته یه سیلی زد بهم برای اولین بار اونم داداشم
ته: دیدم ات اون حرفو زد منم ناخودآگاه یه سیلی زدم بهش ولی عصابم خورد بود(خوب کردی پسرم)
ات: انقدر عوضی بودی خبر نداشتم بیا کارای دیگه هم بکن(بغض)
ته: ات گمشو بیرون(داد)
«ادمین»: ات از خونه زد بیرون و خب رفت موتور سواری......
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نامجون: ته مریضی چرا اونجوری کردی؟ اون خواهر هست
جیمین: نامی چرا بهش میگی ها این مگه میفهمه😒
ته: درست صحبت کن (اوووووووووووو)
جیمین: نکنم چی میشه منم میندازی بیرون؟(داد بلند)
یونگی: چه مرگتونه ها خبرم خواب بودم ول کنید دیگه داشتم نارنگی میدیدم تو خوابم(یا خوابه یا نارنگی🍊🗿)
کوک: من میرم دنبالش ته من ماشینم بنزین نداره سوییچ ماشینت
ته: بیا بگیر...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خلاصع که تا پارت بعدی........
•
•
•
•
•
•
خماری.......
•
•
•
•
•
•
•
•
•
•
شرطا:
⁴⁰کامنت
بچه ها من امروز حالم خوب نبود ساعت 10 صبح از مدرسه اومدم خونه البته گوشیم رو بردم مدرسه و خب بگم با اینکه حالم خوب نبود براتون گزاشتم
و خب بگم نتم تموم داره میشه شرطا برسه
•
•
•
•
•
•
•
•
•
۷.۴k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.