.
.
اینجا به دلسپردن من گیر داده اند
مشتی اجل به بردن من گیر داده اند
اینجا همیشه آب تکان می خورد از آب
اما به آب خوردن من گیر داده اند
مانند شمع در غم تو آب می شوم
مردم به فرم مردن من گیر داده اند
چشم انتظار دست تو اصلا نمی شوم
وقتی به شالگردن من گیر داده اند
در شهر حس و حال برادر کشی پر است
گرگان به جامه ی تن من گیر داده اند
دامن به خون زدم که بدست آورم تو را
این دستها به دامن من گیر داده اند
گر پا دهد برای تو سر نیز می دهم
اینجا به دلسپردن من گیر داده اند..
اینجا به دلسپردن من گیر داده اند
مشتی اجل به بردن من گیر داده اند
اینجا همیشه آب تکان می خورد از آب
اما به آب خوردن من گیر داده اند
مانند شمع در غم تو آب می شوم
مردم به فرم مردن من گیر داده اند
چشم انتظار دست تو اصلا نمی شوم
وقتی به شالگردن من گیر داده اند
در شهر حس و حال برادر کشی پر است
گرگان به جامه ی تن من گیر داده اند
دامن به خون زدم که بدست آورم تو را
این دستها به دامن من گیر داده اند
گر پا دهد برای تو سر نیز می دهم
اینجا به دلسپردن من گیر داده اند..
۲.۰k
۰۹ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.