پارت ۲ زندگی من
پارت ۲ زندگی من
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
اولش دو دل بودم گفتم اگه زنگ بزنم میگه چقد سیریشه اعععععع چیکار کنممم وا اوف
آها! میرم سرکارش سرزده😈 یاه یاه یاههه
آماده شدم برم تصمیم گرفتم لباس مرتب و خوب انتخاب کنم برای همین رفتم پاساژ فلان (ی اسم بزارید)رسیدم لباسم رو گرفتم رو رفتم خونه ب ساعت نگاه کردم ۶ بود سریع رفتم بالا ی آرایش کم کردم موهامم باز گذاشتم
(بعد پارت لباسش و خودشو میزارم)آماده شدم دارم میام جونگکوکااااااااا😈
رسیدم نگهبانا بهم تعظیم کردن منم ی تعظیم کوتاهی کردم رفتم تو شرکت منشی گفت:سلام با کسی کار دارید؟
+سلام من جعون ات هستم
م.ش: ا..ا.. واقعا؟؟؟
+بله ببخشید مگه آقای جعون نگفتن؟
م.ش: نه
چیییی(با داد)
جونگکوک ویو:
تو اتاقم بودم صدای داد زدن اومد رفتم ببینم کیه ک دیدم یه زن جلوی منشی وایساده پشتش بمن بود
م.ش:اوا سلام قربان خا..
دیدم دختره میخواست بگه من اومدم دستمو گذاشتم رو دهنش آروم گفتم خودم بهش میگم م.ش:چ.چشم(آروم)
یهو برگشتم:سلام عاسیسم چخبرا محل نمیزاریااا نمیای خونه که محکم زدم رو شونش کلک چیکارا میکنی ها ها هاا؟؟
_تو اینجا چیکار میکنی؟ +وا نمیتونم بیام شوهرم رو ببینم که از کنارش رد شدم یجا نوشته بود اتاق مدیر رفتم یهو در رو باز کردم
رفتم تو دیدم ی مرد بود داشت با لپ تابش ور میرفت ک یهو از جاش پرید: هوو بسمالله رحمان الرحیم چخبره خانم؟؟؟مگه طویله اومدی طویله هم در میزنن کارتون؟؟
+هیچی ببخشید اشتباه اومدم(درحال آب شدن) راوی:برخلاف حدث ات فک میکرد باید ی زن باشه ولی وقتی فهمید مدیر اونجا مرده و رئیس اونجا باید بگم که مرده درحال آب شدن بود که..
تصمیم گرفتم بهش زنگ بزنم
اولش دو دل بودم گفتم اگه زنگ بزنم میگه چقد سیریشه اعععععع چیکار کنممم وا اوف
آها! میرم سرکارش سرزده😈 یاه یاه یاههه
آماده شدم برم تصمیم گرفتم لباس مرتب و خوب انتخاب کنم برای همین رفتم پاساژ فلان (ی اسم بزارید)رسیدم لباسم رو گرفتم رو رفتم خونه ب ساعت نگاه کردم ۶ بود سریع رفتم بالا ی آرایش کم کردم موهامم باز گذاشتم
(بعد پارت لباسش و خودشو میزارم)آماده شدم دارم میام جونگکوکااااااااا😈
رسیدم نگهبانا بهم تعظیم کردن منم ی تعظیم کوتاهی کردم رفتم تو شرکت منشی گفت:سلام با کسی کار دارید؟
+سلام من جعون ات هستم
م.ش: ا..ا.. واقعا؟؟؟
+بله ببخشید مگه آقای جعون نگفتن؟
م.ش: نه
چیییی(با داد)
جونگکوک ویو:
تو اتاقم بودم صدای داد زدن اومد رفتم ببینم کیه ک دیدم یه زن جلوی منشی وایساده پشتش بمن بود
م.ش:اوا سلام قربان خا..
دیدم دختره میخواست بگه من اومدم دستمو گذاشتم رو دهنش آروم گفتم خودم بهش میگم م.ش:چ.چشم(آروم)
یهو برگشتم:سلام عاسیسم چخبرا محل نمیزاریااا نمیای خونه که محکم زدم رو شونش کلک چیکارا میکنی ها ها هاا؟؟
_تو اینجا چیکار میکنی؟ +وا نمیتونم بیام شوهرم رو ببینم که از کنارش رد شدم یجا نوشته بود اتاق مدیر رفتم یهو در رو باز کردم
رفتم تو دیدم ی مرد بود داشت با لپ تابش ور میرفت ک یهو از جاش پرید: هوو بسمالله رحمان الرحیم چخبره خانم؟؟؟مگه طویله اومدی طویله هم در میزنن کارتون؟؟
+هیچی ببخشید اشتباه اومدم(درحال آب شدن) راوی:برخلاف حدث ات فک میکرد باید ی زن باشه ولی وقتی فهمید مدیر اونجا مرده و رئیس اونجا باید بگم که مرده درحال آب شدن بود که..
۴.۸k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.