بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
آیا خدا هم قبول دارد؟
آن که می گوید خدا را قبول دارم، باید دید که آیا خدا هم او را قبول دارد! چه بسا کسانی که ظاهراً خدا را قبول ندارند اما در زندگی چنان خوب و پاک و بخشنده عمل می کنند که خدا قبولشان دارد. همچون حاتم طایی که ایمان نداشت و صرفاً بخاطر سخاوت و مردم داریش به بهشت رفت. و چه بسا نماز شب خوان های حرفه ای همچون شمر، که در دیگ آتش سوختند. ای دوست، جمله خدا با ماست لزوماً به معنای آن نیست که ما هم با خداییم!
دائم الصلاة : هم ما نماز می گزاریم و هم خدا. در قرآن کریم برای هر دو نماز شواهدی هست. نماز گزاردن خدا، رحمت اوست به ما، و نماز گزاردن ما، تسلیم بودن ماست به او. آن که می خواهد دائم الصلاة باشد، باید توجه از غیر بِبُرد و از خلق قطع امید کند و در هر کاری که وارد می شود فقط خداوند را در نظر داشته باشد. نماز رابطه ای دوسویه است؛ تسلیم، رحمت می آورد. این یعنی نماز خدا نیز برای تو خواهد بود.
نماز حق : نماز تقاضا برای چیزی نیست. خودِ نماز هدیه ای الهی است. نماز وسیله ای است برای تجلّی حق، بر بنده اش. آن عملی بر اساس زور نیست، کیفیتی مراقبه گون و عاشقانه است. و هر دینی نماز خود را دارد. وقتی به نماز خالصانه بنده ای می نگری، در می یابی که نیرویی بزرگ و نادیدنی وجود دارد که از درون و بیرون، نمازگزار را فرا گرفته است. نماز نماد تسلیم و در عین حال نمادی از تجلّی حق است. آن آتشی نورانی است که اگر بدرستی فهمیده شود، منیّت و غرور و تکبر آدمی را به آتش کشیده و خاکستر می کند.
بزرگان را نماز بر دو کیفیت متعالی است؛ نماز عشاق و نماز اشراق. نماز عشاق، نرم و لطیف است، حرکتش چون ابری رونده ملایم است. آنگاه که به رکوع رود و بر سجده آید، گویی جهانی به رکوع و سجده رفته است. آن یک ذوب شدن و محو گشتن است. و نماز اشراق، یک طلوع دوباره است. تلَالؤ نور است، یک دهندگی است. انتشار حیات، فَیَضان رحمت، و تولدی دوباره است. و اینها هر دو یک نمازند که در دو رکعت تجلّی یافته اند. یکی تبلور ایاک نعبد است و دیگری تبلور ایاک نستعین.
آیا خدا هم قبول دارد؟
آن که می گوید خدا را قبول دارم، باید دید که آیا خدا هم او را قبول دارد! چه بسا کسانی که ظاهراً خدا را قبول ندارند اما در زندگی چنان خوب و پاک و بخشنده عمل می کنند که خدا قبولشان دارد. همچون حاتم طایی که ایمان نداشت و صرفاً بخاطر سخاوت و مردم داریش به بهشت رفت. و چه بسا نماز شب خوان های حرفه ای همچون شمر، که در دیگ آتش سوختند. ای دوست، جمله خدا با ماست لزوماً به معنای آن نیست که ما هم با خداییم!
دائم الصلاة : هم ما نماز می گزاریم و هم خدا. در قرآن کریم برای هر دو نماز شواهدی هست. نماز گزاردن خدا، رحمت اوست به ما، و نماز گزاردن ما، تسلیم بودن ماست به او. آن که می خواهد دائم الصلاة باشد، باید توجه از غیر بِبُرد و از خلق قطع امید کند و در هر کاری که وارد می شود فقط خداوند را در نظر داشته باشد. نماز رابطه ای دوسویه است؛ تسلیم، رحمت می آورد. این یعنی نماز خدا نیز برای تو خواهد بود.
نماز حق : نماز تقاضا برای چیزی نیست. خودِ نماز هدیه ای الهی است. نماز وسیله ای است برای تجلّی حق، بر بنده اش. آن عملی بر اساس زور نیست، کیفیتی مراقبه گون و عاشقانه است. و هر دینی نماز خود را دارد. وقتی به نماز خالصانه بنده ای می نگری، در می یابی که نیرویی بزرگ و نادیدنی وجود دارد که از درون و بیرون، نمازگزار را فرا گرفته است. نماز نماد تسلیم و در عین حال نمادی از تجلّی حق است. آن آتشی نورانی است که اگر بدرستی فهمیده شود، منیّت و غرور و تکبر آدمی را به آتش کشیده و خاکستر می کند.
بزرگان را نماز بر دو کیفیت متعالی است؛ نماز عشاق و نماز اشراق. نماز عشاق، نرم و لطیف است، حرکتش چون ابری رونده ملایم است. آنگاه که به رکوع رود و بر سجده آید، گویی جهانی به رکوع و سجده رفته است. آن یک ذوب شدن و محو گشتن است. و نماز اشراق، یک طلوع دوباره است. تلَالؤ نور است، یک دهندگی است. انتشار حیات، فَیَضان رحمت، و تولدی دوباره است. و اینها هر دو یک نمازند که در دو رکعت تجلّی یافته اند. یکی تبلور ایاک نعبد است و دیگری تبلور ایاک نستعین.
۹۵۶
۳۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.