☆سناریو☆
♡وقتی با هم غذا درست میکردین و انگشتت رو بریدی♡
🐨نامی: خوشگلم وایسا برم چسب زخم رو بیارم(من برم دستم رو ببرم...)
🐹جین: چرا وقتی آشپزی بلد نیستی به چاقو دست میزنی؟(با داد).....حالا انگشتت خیلی درد میکنه؟(با نگرانی و بغض)
🐱یونگی: خیلی ناراحت میشه که حواسش بهت نبوده و فکر میکنه باعث و بانی اینکه انگشتت زخم شده خودشه. چون اون گفت که با هم غذا درست کنید(بمیرم برات🥺)
🐿جیهوپ: موقعی که انگشتت رو بریدی جیغ زدی و اونم دومتر پرید هوا و بهش شُک وارد شد. الان هم براش یه چایی نبات دادی بخوره حالش بهتر شه(هشتک چایی نبات)
🐥جیمین: وقتی خون روی انگشتت رو دید سریع رفت تا وسایل پانسمان رو از تو کابینت بالای سینک بیاره ولی قدش نرسید(ادمین نمیدونه اشک بریزه یا بخنده😔😂)
🐯ته ته: سراسیمه به سمتت میاد دستت رو تو دستاش میگیره و نگاه به زخم انگشتت می اندازه و برات چسب زخم میزنه بعدم جای زخمت رو بوس میکنه تا خوب بشه.(دوستان دارم از بیمارستان باهاتون صحبت میکنم😂😔)
🐰کوکی: چون براش شیرموز درست نکرده بودی بهت محل سگم نداد و خودت مجبور شدی چسب بزنی(بیا خودم برات شیرموز درستمیکنم)
اولین سناریوم چطور بود؟🌱🌿
🐨نامی: خوشگلم وایسا برم چسب زخم رو بیارم(من برم دستم رو ببرم...)
🐹جین: چرا وقتی آشپزی بلد نیستی به چاقو دست میزنی؟(با داد).....حالا انگشتت خیلی درد میکنه؟(با نگرانی و بغض)
🐱یونگی: خیلی ناراحت میشه که حواسش بهت نبوده و فکر میکنه باعث و بانی اینکه انگشتت زخم شده خودشه. چون اون گفت که با هم غذا درست کنید(بمیرم برات🥺)
🐿جیهوپ: موقعی که انگشتت رو بریدی جیغ زدی و اونم دومتر پرید هوا و بهش شُک وارد شد. الان هم براش یه چایی نبات دادی بخوره حالش بهتر شه(هشتک چایی نبات)
🐥جیمین: وقتی خون روی انگشتت رو دید سریع رفت تا وسایل پانسمان رو از تو کابینت بالای سینک بیاره ولی قدش نرسید(ادمین نمیدونه اشک بریزه یا بخنده😔😂)
🐯ته ته: سراسیمه به سمتت میاد دستت رو تو دستاش میگیره و نگاه به زخم انگشتت می اندازه و برات چسب زخم میزنه بعدم جای زخمت رو بوس میکنه تا خوب بشه.(دوستان دارم از بیمارستان باهاتون صحبت میکنم😂😔)
🐰کوکی: چون براش شیرموز درست نکرده بودی بهت محل سگم نداد و خودت مجبور شدی چسب بزنی(بیا خودم برات شیرموز درستمیکنم)
اولین سناریوم چطور بود؟🌱🌿
۲.۶k
۰۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.