قمار باز من ۲ پارت۱
ا.ت : ها آها باشه خوب بدوید الان دیر میشه
بعد صبحونه ته و آنیا رفتن
من شروع کردم به انجام کار های خونه تا شاید حواسم از دلدردم پرت بشه اما نه نمی شود خیلی درد داشت
۰پرش به ساعت هشت
ا.ت : واییییی ساعت هشت شبه چرا ته و آنیا نمی یان
الان نمی دونم برای دلدردم گریه کنم یا استرس نبودن آنیا و ته
دل درد ا.ت آنقدر شدید شد که رو زمین دراز کشیده بودو گریه می کرد
«صدای باز شدن در »
ویو ته
آمدم دیدم ا.ت رو زمین ولو شده بدو بدو رفتم سمتش و بغلش کردم
ته : ا.ت ا.ت چی شده ؟؟؟؟؟؟
ا.ت : هق ... برو گمشو ..هق..تا الان هق کجا بودی ؟؟؟؟؟؟
ته : ا.ت ببخشید رفتم دنبال آنیا اونم گیر داده بود بریم شهر بازی
ا.ت : پپس.... چرا زنگ زدم جواب ندادی ؟؟؟
ته : گوشیم خاموش شد
ا.ت : من من...نمی دونستم باید..هق از دل درد....هق هق گریه کنم یا نبودن شما
ته : ا.ت ببخشد الآنم آروم باش برو دراز بکش تا من آنیا رو بزارم تو تخت
رفتم تو تخت دراز کشیدم بااینکه درد داشتم اما چشمام سنگین شده بود که یه دست گرم زیر دلم حس کردم
ته : الان یکم دلتو ماساژ می دم تا دردش کم شه
ا.ت کم کم چشمام گرم شد و به خواب رفتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بابایییییییییی
بعد صبحونه ته و آنیا رفتن
من شروع کردم به انجام کار های خونه تا شاید حواسم از دلدردم پرت بشه اما نه نمی شود خیلی درد داشت
۰پرش به ساعت هشت
ا.ت : واییییی ساعت هشت شبه چرا ته و آنیا نمی یان
الان نمی دونم برای دلدردم گریه کنم یا استرس نبودن آنیا و ته
دل درد ا.ت آنقدر شدید شد که رو زمین دراز کشیده بودو گریه می کرد
«صدای باز شدن در »
ویو ته
آمدم دیدم ا.ت رو زمین ولو شده بدو بدو رفتم سمتش و بغلش کردم
ته : ا.ت ا.ت چی شده ؟؟؟؟؟؟
ا.ت : هق ... برو گمشو ..هق..تا الان هق کجا بودی ؟؟؟؟؟؟
ته : ا.ت ببخشید رفتم دنبال آنیا اونم گیر داده بود بریم شهر بازی
ا.ت : پپس.... چرا زنگ زدم جواب ندادی ؟؟؟
ته : گوشیم خاموش شد
ا.ت : من من...نمی دونستم باید..هق از دل درد....هق هق گریه کنم یا نبودن شما
ته : ا.ت ببخشد الآنم آروم باش برو دراز بکش تا من آنیا رو بزارم تو تخت
رفتم تو تخت دراز کشیدم بااینکه درد داشتم اما چشمام سنگین شده بود که یه دست گرم زیر دلم حس کردم
ته : الان یکم دلتو ماساژ می دم تا دردش کم شه
ا.ت کم کم چشمام گرم شد و به خواب رفتم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
بابایییییییییی
۶.۹k
۰۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.