هیونجین سیگما p6
راوی: اَت دید هیونجین با ماشین اومده دنبال ات
ات: وای خدا ای پسر چقدر به فکره منه من عاشقشم(خر ذوق)
راوی: ات رفت پایین سوار ماشین شد
ات: سلام عزیزم
هیونجین: سلام عشقم
ات: از کجا فهمیدی من دیر بیدار شدم نیومدم مدرسه
هیونجین: رفتم مدرسه گشتم پیدات نکردم فکر کردم خواب موندی که درست فکر کردم
راوی: ات و هیونجین هم رو بغل کردن و رفتن توی مدرسه
ات: بیا دستت رو بده به مت بریم تو
هیونجین: اوکی
(پرش زمانی زنگ تفریح اول)
ات: خوراکی چی آوردی
هیونجین: هیچی میرم از بوفه خرید میکنم
ویو ات: حیف من که پول ندارم بخرم فقط یه شیر با کیک میارم با میوه همین😓
هیونجین: عزیزم تو چیزی میخوای؟
ات: نه😓
هیونجین: ناراحت پول نباش من اینجام همه پول هام برای توهه
ات: هیونجین یک دقیقه بیا باهم بریم wc کار دارم
هیونجین: اوکی
راوی: ات و هیونجین رفتن تو دستشویی و کارایی که قبلا کرده بودن رو باز تکرار کردن🔞
(پرش زمانی زنگ خونه)
ات: عشقم خداحافظ فردا میبینمت
هیونجین: خداحافظی . فقط یک دقیقه وایسا من میرسونمت
ات: باشه🫠
جون هو: داداش نمیای گیم نت؟
هیونجین: نه میخوام ات رو برسونم
جون هو: خب رسندی بیا!
هیونجین: بزا ببینم چی میشه
جون هو: اوکی پس زنگ بزن خبر بده
هیونجین: خداحافظ شاید ببینمتون
ات: عزیزن بیا دیگه
هیونجین: اومدم اومدم ببخشید دیر کردم
ات: اشکال نداره
هیونجین: ات یه سوال
ات: دوتا بپرس . جانم
هیونجین: میتونی بیا خونه من؟🫣
ات: بزار به مامانم زنگ بزنم ببینم چی میشه
راوی: ات زنگ زد به مامانش و اجازه گرفت
ات: میتونم🤗
هیونجین: خدا رو شکر😉
(پرش زمانی دم خونه هیونجین)
هیونجین: عشقم پیاده شو رسیدیم
ات: چشم
ویو ات: وای خدای من چه خونه ی بزرگی
هیونجین: به جی نگاه میکنی یه روز قراره بیای خودت بیا توی این خونه زندگی کنی و کوچولو بزرگ کنی
ات: وای🫠
راوی: ات و هیونجین رفتن تو خونه
هیونجین: من برم یه دوش بگیرم بعد بیام غذا بخوریم
ات: اوکی
راوی: هیونجین یهو لباس رو جلوی ات در آورد
ات: وای چه سیسبک هایی داره 🤤
(پرش زمانی بعد از حموم هیونجین)
راوی: ات با یک لباس تور توری نازک روی صندلی نشسته بود
ویو هیونجین: وای چه رون های سفید و خوشگلی داره🤤
ات: عشقم بیا شام آمادست
هیونجین: بزار برم تو اتاق لباسام رو عوض کنم بعد میام
راوی: هیونجین تاشت تازه لباس زیر 🩲 میپوشید که یهو.....
(ادامه در پارت ۷)
ات: وای خدا ای پسر چقدر به فکره منه من عاشقشم(خر ذوق)
راوی: ات رفت پایین سوار ماشین شد
ات: سلام عزیزم
هیونجین: سلام عشقم
ات: از کجا فهمیدی من دیر بیدار شدم نیومدم مدرسه
هیونجین: رفتم مدرسه گشتم پیدات نکردم فکر کردم خواب موندی که درست فکر کردم
راوی: ات و هیونجین هم رو بغل کردن و رفتن توی مدرسه
ات: بیا دستت رو بده به مت بریم تو
هیونجین: اوکی
(پرش زمانی زنگ تفریح اول)
ات: خوراکی چی آوردی
هیونجین: هیچی میرم از بوفه خرید میکنم
ویو ات: حیف من که پول ندارم بخرم فقط یه شیر با کیک میارم با میوه همین😓
هیونجین: عزیزم تو چیزی میخوای؟
ات: نه😓
هیونجین: ناراحت پول نباش من اینجام همه پول هام برای توهه
ات: هیونجین یک دقیقه بیا باهم بریم wc کار دارم
هیونجین: اوکی
راوی: ات و هیونجین رفتن تو دستشویی و کارایی که قبلا کرده بودن رو باز تکرار کردن🔞
(پرش زمانی زنگ خونه)
ات: عشقم خداحافظ فردا میبینمت
هیونجین: خداحافظی . فقط یک دقیقه وایسا من میرسونمت
ات: باشه🫠
جون هو: داداش نمیای گیم نت؟
هیونجین: نه میخوام ات رو برسونم
جون هو: خب رسندی بیا!
هیونجین: بزا ببینم چی میشه
جون هو: اوکی پس زنگ بزن خبر بده
هیونجین: خداحافظ شاید ببینمتون
ات: عزیزن بیا دیگه
هیونجین: اومدم اومدم ببخشید دیر کردم
ات: اشکال نداره
هیونجین: ات یه سوال
ات: دوتا بپرس . جانم
هیونجین: میتونی بیا خونه من؟🫣
ات: بزار به مامانم زنگ بزنم ببینم چی میشه
راوی: ات زنگ زد به مامانش و اجازه گرفت
ات: میتونم🤗
هیونجین: خدا رو شکر😉
(پرش زمانی دم خونه هیونجین)
هیونجین: عشقم پیاده شو رسیدیم
ات: چشم
ویو ات: وای خدای من چه خونه ی بزرگی
هیونجین: به جی نگاه میکنی یه روز قراره بیای خودت بیا توی این خونه زندگی کنی و کوچولو بزرگ کنی
ات: وای🫠
راوی: ات و هیونجین رفتن تو خونه
هیونجین: من برم یه دوش بگیرم بعد بیام غذا بخوریم
ات: اوکی
راوی: هیونجین یهو لباس رو جلوی ات در آورد
ات: وای چه سیسبک هایی داره 🤤
(پرش زمانی بعد از حموم هیونجین)
راوی: ات با یک لباس تور توری نازک روی صندلی نشسته بود
ویو هیونجین: وای چه رون های سفید و خوشگلی داره🤤
ات: عشقم بیا شام آمادست
هیونجین: بزار برم تو اتاق لباسام رو عوض کنم بعد میام
راوی: هیونجین تاشت تازه لباس زیر 🩲 میپوشید که یهو.....
(ادامه در پارت ۷)
۴.۹k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.