بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت اول :
وقتی ذهن پس از 35 سال عبادت شبانه روزی، تازه به این سؤال و آن هم به شکل معترضانه میرسد که خدا پرستی به چه دردی میخورد؟!
بدون تعارف باید گواهی دهد که تا کنون نه خدا را شناخته و نه پرستیده است. ما چنان میگوییم: رکوع و سجده کردیم و به دستورات عمل کردیم، که گویا خدا نیازی به ما داشته و ما با این رکوع و سجود از او رفع نیاز کردهایم و بابت این ایمان و عبادت ناقص خود، بر سرش منّت هم داریم، لذا متقابلاً انتظار داریم او از فرامین ما اطاعت کند(؟!)
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ - آنها بر تو منّت مىنهند كه اسلام آوردهاند بگو: اسلامتان را بر من منّت ننهيد، بلكه اگر در ادعاى اسلام راستگوييد اين خداست كه بر شما منّت دارد به سبب آن كه شما را به ايمان راه نموده است.(سوره حجرات آیه 17)
اخلاق خدا: اخلاق خدا،یا به تعبیر دیگری سنّت الله، این است که درد بنده خود را میداند و دوای آن را تجویز میکند، اگر بنده مطیع شد و بندگی و اطاعت کرد، بهبود یافته و رشد مینماید و اگر سرپیچی کرد، هلاک میشود.
35 سال مدت زیادی نیست؛ دور از جان همه ما، ابلیس بیش از شش هزار سال عبادت داشت، سالیانی که به قول امیرالمؤمنین علیه السلام نمیدانیم از سنوات اخروی است یا دنیوی. او به ظاهر هیچ مشکلی نداشت. اهل حکمت و فلسفه و عرفان و رعایت حدودالله و عبادات طولانی بود، تا حدی که ملکوت او چنان رشد یافت که اگر چه از جنیّان بود، اما در صف ملائک جای گرفت. ولی یک نقطه سیاه و یک بیماری بزرگ و مهلک در وجودش بود که نه خودش به آن واقف شده بود و نه حتی ملائک. ولی خدا میدانست. و آن بیماری کبر بود.
خدا به او فرمود که سجده کن، اگر میکرد، این بیماری او کاملاً بهبود می یافت، این نقص او نیز مرتفع میشد و به کمالات والاتری میرسید، اما مداوا را نخواست، سجده نکرد و هلاک شد.
ما هم همینطور هستیم. گاهی چون چندین سال به کارهایی مشغول بودیم، گمان میکنیم که دیگر خیلی عابد، عارف و متخلق به اخلاق الله شدهایم، ایمان مان کامل و اعمالمان همه صالح است! اما خدا مشکلات، ضعفها، نادانیها و بیماریهای ما را میداند، شرایط را با دادنها، ندادنها و گرفتنها مساعد میکند تا علائم آن بیماری پیدا شود و هشدار دهد. یک مسئله ساده پیش میآید و انسان موضعی میگیرد که اگر دقت کند خودش میفهمد که تا کنون نه خدا میشناخته و نه عبادت و اطاعت می نموده است. (ادامه دارد...)
پاسخ قسمت اول :
وقتی ذهن پس از 35 سال عبادت شبانه روزی، تازه به این سؤال و آن هم به شکل معترضانه میرسد که خدا پرستی به چه دردی میخورد؟!
بدون تعارف باید گواهی دهد که تا کنون نه خدا را شناخته و نه پرستیده است. ما چنان میگوییم: رکوع و سجده کردیم و به دستورات عمل کردیم، که گویا خدا نیازی به ما داشته و ما با این رکوع و سجود از او رفع نیاز کردهایم و بابت این ایمان و عبادت ناقص خود، بر سرش منّت هم داریم، لذا متقابلاً انتظار داریم او از فرامین ما اطاعت کند(؟!)
يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُل لَّا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُم بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ - آنها بر تو منّت مىنهند كه اسلام آوردهاند بگو: اسلامتان را بر من منّت ننهيد، بلكه اگر در ادعاى اسلام راستگوييد اين خداست كه بر شما منّت دارد به سبب آن كه شما را به ايمان راه نموده است.(سوره حجرات آیه 17)
اخلاق خدا: اخلاق خدا،یا به تعبیر دیگری سنّت الله، این است که درد بنده خود را میداند و دوای آن را تجویز میکند، اگر بنده مطیع شد و بندگی و اطاعت کرد، بهبود یافته و رشد مینماید و اگر سرپیچی کرد، هلاک میشود.
35 سال مدت زیادی نیست؛ دور از جان همه ما، ابلیس بیش از شش هزار سال عبادت داشت، سالیانی که به قول امیرالمؤمنین علیه السلام نمیدانیم از سنوات اخروی است یا دنیوی. او به ظاهر هیچ مشکلی نداشت. اهل حکمت و فلسفه و عرفان و رعایت حدودالله و عبادات طولانی بود، تا حدی که ملکوت او چنان رشد یافت که اگر چه از جنیّان بود، اما در صف ملائک جای گرفت. ولی یک نقطه سیاه و یک بیماری بزرگ و مهلک در وجودش بود که نه خودش به آن واقف شده بود و نه حتی ملائک. ولی خدا میدانست. و آن بیماری کبر بود.
خدا به او فرمود که سجده کن، اگر میکرد، این بیماری او کاملاً بهبود می یافت، این نقص او نیز مرتفع میشد و به کمالات والاتری میرسید، اما مداوا را نخواست، سجده نکرد و هلاک شد.
ما هم همینطور هستیم. گاهی چون چندین سال به کارهایی مشغول بودیم، گمان میکنیم که دیگر خیلی عابد، عارف و متخلق به اخلاق الله شدهایم، ایمان مان کامل و اعمالمان همه صالح است! اما خدا مشکلات، ضعفها، نادانیها و بیماریهای ما را میداند، شرایط را با دادنها، ندادنها و گرفتنها مساعد میکند تا علائم آن بیماری پیدا شود و هشدار دهد. یک مسئله ساده پیش میآید و انسان موضعی میگیرد که اگر دقت کند خودش میفهمد که تا کنون نه خدا میشناخته و نه عبادت و اطاعت می نموده است. (ادامه دارد...)
۶۱۴
۰۵ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.