رم ان ع ش ق ی ک ط رف ه :)
رمان عشق یک طرفه :)
فصل ¹ پارت ² :)
یهو همون لحظه دیدن تمام دوستام توجه منو جلب کرد،
کلاس ما 30 نفر هستن و اون لحظه فقد 20 نفر رو دیدم ازشون پرسیدم: این چیزی که میگم برام مهم نی ولی چرا 10 نفر از شماها نیس؟👀✨
همه با نگرانی گفتن: ببخشید مری ولی اونا گفتن که ما اونقدر ها هم گنگ نیستیم لیاقت مری برای دوستای گنگ و پولداره ولی ما گنگ نیستیم و پولدار نیستیم.
با لحن نگرانی گفتم: وا چه ربطی داره؟حتی اگه گدا هم باشن باز هم دوستای من باقی میمونن تو کلاس براشون دارم😐👌
همگی راه افتادیم رسیدیم مدرسه ولی از اون 10 نفر خبری نبود .
رفتیم وارد کلاس شدیم که ناظم وارو کلاس ما شد، همه میخکوب شدن سرجاشون.
که ناظم گفت: امروز اون 10 نفر کلاس شما به نام(.....) به دلایل نامعلومی خودکشی کردن . بعد شروع کرد به گریه کردن و تمام کسانی که دوست اون مردگان بودن گریه کردن😢💓
من خیلی اونارو دوس داشتم مخصوصا سارا خیلی گریه کردم و تصمیم گرفتم فردا برم سر قبرشون.
خلاصه گذشت و بعد از گریه ناظم ، ناظم گفت: راستی معلم قبلی تون مادر یکی از بچه ها بود و داغدار فلن به این مدرسه اصلا نمیاد و معلم جدید اومده براتون.
غلدر کلاس یعنی( نازنین) گفت: واقن اون کیه؟
ناظم ک از نازنین متنفر بود گفت: یه مرد خوشتیپ پولدار اومده براتون 18 سالشه و اسمش امیره👀✨
نازنین پرسید: او بچه ها کسی حق نداره روش کراش بزنه یا باهاش رل بزنه وگرنه خودش میدونه باهاش چیکار میکنم.
همه بچه ها ازش مثل سگ میترسیدن بجز من من گفتم: بچه ها همه حق رل زدن باهاشو دارید
نازنین ک سگ شده بودگفت ....
ادامه .......👀✨
فصل ¹ پارت ² :)
یهو همون لحظه دیدن تمام دوستام توجه منو جلب کرد،
کلاس ما 30 نفر هستن و اون لحظه فقد 20 نفر رو دیدم ازشون پرسیدم: این چیزی که میگم برام مهم نی ولی چرا 10 نفر از شماها نیس؟👀✨
همه با نگرانی گفتن: ببخشید مری ولی اونا گفتن که ما اونقدر ها هم گنگ نیستیم لیاقت مری برای دوستای گنگ و پولداره ولی ما گنگ نیستیم و پولدار نیستیم.
با لحن نگرانی گفتم: وا چه ربطی داره؟حتی اگه گدا هم باشن باز هم دوستای من باقی میمونن تو کلاس براشون دارم😐👌
همگی راه افتادیم رسیدیم مدرسه ولی از اون 10 نفر خبری نبود .
رفتیم وارد کلاس شدیم که ناظم وارو کلاس ما شد، همه میخکوب شدن سرجاشون.
که ناظم گفت: امروز اون 10 نفر کلاس شما به نام(.....) به دلایل نامعلومی خودکشی کردن . بعد شروع کرد به گریه کردن و تمام کسانی که دوست اون مردگان بودن گریه کردن😢💓
من خیلی اونارو دوس داشتم مخصوصا سارا خیلی گریه کردم و تصمیم گرفتم فردا برم سر قبرشون.
خلاصه گذشت و بعد از گریه ناظم ، ناظم گفت: راستی معلم قبلی تون مادر یکی از بچه ها بود و داغدار فلن به این مدرسه اصلا نمیاد و معلم جدید اومده براتون.
غلدر کلاس یعنی( نازنین) گفت: واقن اون کیه؟
ناظم ک از نازنین متنفر بود گفت: یه مرد خوشتیپ پولدار اومده براتون 18 سالشه و اسمش امیره👀✨
نازنین پرسید: او بچه ها کسی حق نداره روش کراش بزنه یا باهاش رل بزنه وگرنه خودش میدونه باهاش چیکار میکنم.
همه بچه ها ازش مثل سگ میترسیدن بجز من من گفتم: بچه ها همه حق رل زدن باهاشو دارید
نازنین ک سگ شده بودگفت ....
ادامه .......👀✨
۲.۵k
۰۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.