My weird girlfriend
My weird girlfriend
P 4
که خدمت کار قهوه و یکمی خوراکی اورد.
عموم سرفع ای کرد بهش نگاه نکردم و درحال ور رفتن تو اینیستا بودم.
🐷 اهم..جسیکا..این خونه قانون برای خودش داره بهت نگفتن؟
با سرم به معنی نع تکون دادم
🐷 خدمت کار برای چی اوردیم ما؟؟ پسرم تو بگو.
+ البته. باید قبل از شام خونه باشی.هیچوقت تو جمع خانوادگی با کتاب،گوشی و چیزای دیگه سرگرم نمیشی،با خدمت کارا زیاد گرم نمیگیری
_ همین؟
+ اهوم
_ مجبورم پس باشه.
با کمی اخم گوشیمو خاموش کردم کل اعضای خانواده نشسته بودن و قهوه شون رو میخوردن
خیلی حوصله سر بر بود.. سرمو تیکه دادم به مبل.
که عموم شروع به صحبت کرد
🐷 فردا با جونگکوک و جیمین میری مدرسع کیفت امادست؟
_هوم
🐷 منظورت بله بود؟
_بلع بله
خیلی به احترام ارزش میزاره؟ ای بابا
🐷 من ازاقای یانگ که مدیرتونع برنامتو گرفتم فردا باید این کتاب هارو ....... ببری
_چشم(حالت پوکر)
_ خب دیگه لذت بردم با مشورتی باهاتون
گوشیمو برداشتم رفتم راه رو بالا رفتم و وارد اتاقم شدم.
_ اوف خیلی رومخ بود.
رفتم کنار کمدم و کیف گرونمو برداشتم
_ خیلی خوب شد تورو اوردم..فقط تو کره ۳ تا از شهر های کره هست کع یکیش مال منه فردا همه نگاها رو منه 😎
کتاب هامو از میز اوردم بیرون و گذاشتمشون کیفم
لباس فرممو بیرون اوردم اویزش کردم بع دستع کمد و نگاهی بهش کردم
《 جئون جسیکا 》
مدلش خوب بود .. ذوقی نداشتم ولی خب بهتر از لباسای بوسانه.
یه دوش ۱۰ مینی گرفتم حال نداشتم موهامو بشورم درحال پوشیدن لباس بودم که یکی یهو وارد اتاق شد
_ یاااا در زدن بلد نیستی
+ ببخشید فکر نمیکردم لباس عوض میکنی.(سرش اونور طرف با لبخند )
_ برو بیرون
+ نمیبینمت بلوزتو بپوش
_ یا برو بیرون بد میشه.
+ نرم چیکار میکنی جوجه
_ کی من؟
خیلی رو مخمه من جوجه؟؟
برگشت و با لبخند خرگوشیش بهم نگاه کرد
+ اره جوجه بهت میاد
_ از چه لحاظ.؟
+ قیافه،کیوت بودن،و رفتارات
خنده ای کردم: من کیوتم؟ حیح تو بوسان لقب تامبوی داشتم
پوکر نگام کرد
+ تامبوی؟😐
_ اره و اگه من جوجه باشم توهم خرگوشی
+ زیاد شنیدم الان یجورایی لقبمه
_ وای خدا..برو بیرون تا لهت نکردم
+ نمیتونی،مثلا.زورت به من میرسه؟
هر قدم میومد جلو..منم میرفتم عقب که خوردم به کمد با یه دستش تیکه داد به کمد و صورتشو اورد جلو..
_برو کنار
+ اگه نرم و از اتاق هم نرم چیکار میکنی؟
با هر نفسی که میکشید ضربان قلبم تند تند میزد
_ خب ... چیزه ..
🐯 میگم جسیکا..!!( باز کردن در و دیدنشون خندید) ببخشید به کارتون ادامه بدید( با خنده رفت)
_ یااا ( یدونه با پاش زد جایی که خیلی درد داره)
+ اخخخ لعنتی چرا به نقطه ضعفمم
_ برو بیرون زود بااش
+ اخخ اخ باشه رفتم جوجه سگ
جوابشو ندادم رو مخ بود جلو اینه بودم به خودم نگاه کردم..از خجالت دستامو گذاشتم رو چشمام
_ وایی نه دیدتم
( فردا )
با صدای زنعمو بیدار شدم که داشت ..
🐯 خوب خوابیدی؟
_ عا..بله
🐯 خوبه،لباستو بپوش و بیا صبحانه
قبل رفتنش دستشو گرفتم
_ زنعمو.. دیروز چرا اومدین اتاقم
🐯 میخواستم بگم ساعت چند بیدار شی( خنده)
_ اها
بعد رفتنش خیلی خجالت کشیدم..نمیدونستم با چه رویی یه جونگکوک خره نگاه کنم ..
لباس فرمامو پوشیدم و رفتم بیرون..کیفم دستم بود سر میز نشستم کنار منم جونگکوک نشست.
بهش نگاه کردم..بهم لبخند زد .. آیش خیلی ابروم رفت
شروع به خوردن کردیم.
که زمزمه ای توی گوشم شنیدم
+ دیشب فوق العاده بودی ( خنده)
بهش نگاه کردم با صدای بلند گفتم: یاا تقصیر تو بود
همه نگاهارو من شد
🐷 اتفاقیدافتاده دخترم؟
تازه متوجه شدم چه گند کاری درست کردم
_ هیچی،پسرت یکم اذیتم میکنه
+ کی اذیتت کردممم
_ الان
+ بیخیال دلیل اذیت کردنامو نمیدونی؟
_ چراباید بدونم
+ اینجاست که نشون میده قطعا دختری پس اون لقب تامبوی برات الکیع
با حرفش جیمین خندید
_ تو چرا انقدر به من گیر میدی؟ بجای من به دوست دخترت لقب بزار و به لقباش گیر بده
+ دوست دختر ندارم.بعدشم گفتم که دوست دارم با اذیت کردنت حال کنم
_ خیلی..
جیمین: بسه انگار بچه دوساله اید مدرسه دیر میشه بیاین بریم
کیفمو برداشتم و صندلی پاشدم رفتم
از پشتمم جیمین و جونگکوک اومد
🐯 یاد قبلنامون افتادم با بحثشون
🐷 منم
🐯 ولی..فکر نمیکردم متیو بعد اون اتفاق بزاره بعد مردنش دخترشو ما بزرگ کنیم
🐷 خودش گفته بود بزارین پرورشگاه،با وکیل هماهنگ کردم اوردمش پیش خودمون..فکر میکنی بعد اشتباهم متیو میزاشت دخترشو بزرگ کنم؟
🐯 تو..چیکار کردی اگه اتفاقی بیوفته؟
🐷 هیچی نمیشه با پول دهنشونو بستم بهتره که اینجا بزرگ بشه حواسم بهش هست هم برا جونگکوک هم خوبه
🐯 دیشب مچشونو گرفتم فک کنم داشتن همو میبوسیدن
🐷 مطمئنی ؟ الان دعواشون شد جلو چشممون
🐯 بخاطراین کردن تا فکر نکنم که همو دوست دارن
🐷 بچه هامون خیلی زرنگ شدن(خوردن چایی)
🐯 درستع..
P 4
که خدمت کار قهوه و یکمی خوراکی اورد.
عموم سرفع ای کرد بهش نگاه نکردم و درحال ور رفتن تو اینیستا بودم.
🐷 اهم..جسیکا..این خونه قانون برای خودش داره بهت نگفتن؟
با سرم به معنی نع تکون دادم
🐷 خدمت کار برای چی اوردیم ما؟؟ پسرم تو بگو.
+ البته. باید قبل از شام خونه باشی.هیچوقت تو جمع خانوادگی با کتاب،گوشی و چیزای دیگه سرگرم نمیشی،با خدمت کارا زیاد گرم نمیگیری
_ همین؟
+ اهوم
_ مجبورم پس باشه.
با کمی اخم گوشیمو خاموش کردم کل اعضای خانواده نشسته بودن و قهوه شون رو میخوردن
خیلی حوصله سر بر بود.. سرمو تیکه دادم به مبل.
که عموم شروع به صحبت کرد
🐷 فردا با جونگکوک و جیمین میری مدرسع کیفت امادست؟
_هوم
🐷 منظورت بله بود؟
_بلع بله
خیلی به احترام ارزش میزاره؟ ای بابا
🐷 من ازاقای یانگ که مدیرتونع برنامتو گرفتم فردا باید این کتاب هارو ....... ببری
_چشم(حالت پوکر)
_ خب دیگه لذت بردم با مشورتی باهاتون
گوشیمو برداشتم رفتم راه رو بالا رفتم و وارد اتاقم شدم.
_ اوف خیلی رومخ بود.
رفتم کنار کمدم و کیف گرونمو برداشتم
_ خیلی خوب شد تورو اوردم..فقط تو کره ۳ تا از شهر های کره هست کع یکیش مال منه فردا همه نگاها رو منه 😎
کتاب هامو از میز اوردم بیرون و گذاشتمشون کیفم
لباس فرممو بیرون اوردم اویزش کردم بع دستع کمد و نگاهی بهش کردم
《 جئون جسیکا 》
مدلش خوب بود .. ذوقی نداشتم ولی خب بهتر از لباسای بوسانه.
یه دوش ۱۰ مینی گرفتم حال نداشتم موهامو بشورم درحال پوشیدن لباس بودم که یکی یهو وارد اتاق شد
_ یاااا در زدن بلد نیستی
+ ببخشید فکر نمیکردم لباس عوض میکنی.(سرش اونور طرف با لبخند )
_ برو بیرون
+ نمیبینمت بلوزتو بپوش
_ یا برو بیرون بد میشه.
+ نرم چیکار میکنی جوجه
_ کی من؟
خیلی رو مخمه من جوجه؟؟
برگشت و با لبخند خرگوشیش بهم نگاه کرد
+ اره جوجه بهت میاد
_ از چه لحاظ.؟
+ قیافه،کیوت بودن،و رفتارات
خنده ای کردم: من کیوتم؟ حیح تو بوسان لقب تامبوی داشتم
پوکر نگام کرد
+ تامبوی؟😐
_ اره و اگه من جوجه باشم توهم خرگوشی
+ زیاد شنیدم الان یجورایی لقبمه
_ وای خدا..برو بیرون تا لهت نکردم
+ نمیتونی،مثلا.زورت به من میرسه؟
هر قدم میومد جلو..منم میرفتم عقب که خوردم به کمد با یه دستش تیکه داد به کمد و صورتشو اورد جلو..
_برو کنار
+ اگه نرم و از اتاق هم نرم چیکار میکنی؟
با هر نفسی که میکشید ضربان قلبم تند تند میزد
_ خب ... چیزه ..
🐯 میگم جسیکا..!!( باز کردن در و دیدنشون خندید) ببخشید به کارتون ادامه بدید( با خنده رفت)
_ یااا ( یدونه با پاش زد جایی که خیلی درد داره)
+ اخخخ لعنتی چرا به نقطه ضعفمم
_ برو بیرون زود بااش
+ اخخ اخ باشه رفتم جوجه سگ
جوابشو ندادم رو مخ بود جلو اینه بودم به خودم نگاه کردم..از خجالت دستامو گذاشتم رو چشمام
_ وایی نه دیدتم
( فردا )
با صدای زنعمو بیدار شدم که داشت ..
🐯 خوب خوابیدی؟
_ عا..بله
🐯 خوبه،لباستو بپوش و بیا صبحانه
قبل رفتنش دستشو گرفتم
_ زنعمو.. دیروز چرا اومدین اتاقم
🐯 میخواستم بگم ساعت چند بیدار شی( خنده)
_ اها
بعد رفتنش خیلی خجالت کشیدم..نمیدونستم با چه رویی یه جونگکوک خره نگاه کنم ..
لباس فرمامو پوشیدم و رفتم بیرون..کیفم دستم بود سر میز نشستم کنار منم جونگکوک نشست.
بهش نگاه کردم..بهم لبخند زد .. آیش خیلی ابروم رفت
شروع به خوردن کردیم.
که زمزمه ای توی گوشم شنیدم
+ دیشب فوق العاده بودی ( خنده)
بهش نگاه کردم با صدای بلند گفتم: یاا تقصیر تو بود
همه نگاهارو من شد
🐷 اتفاقیدافتاده دخترم؟
تازه متوجه شدم چه گند کاری درست کردم
_ هیچی،پسرت یکم اذیتم میکنه
+ کی اذیتت کردممم
_ الان
+ بیخیال دلیل اذیت کردنامو نمیدونی؟
_ چراباید بدونم
+ اینجاست که نشون میده قطعا دختری پس اون لقب تامبوی برات الکیع
با حرفش جیمین خندید
_ تو چرا انقدر به من گیر میدی؟ بجای من به دوست دخترت لقب بزار و به لقباش گیر بده
+ دوست دختر ندارم.بعدشم گفتم که دوست دارم با اذیت کردنت حال کنم
_ خیلی..
جیمین: بسه انگار بچه دوساله اید مدرسه دیر میشه بیاین بریم
کیفمو برداشتم و صندلی پاشدم رفتم
از پشتمم جیمین و جونگکوک اومد
🐯 یاد قبلنامون افتادم با بحثشون
🐷 منم
🐯 ولی..فکر نمیکردم متیو بعد اون اتفاق بزاره بعد مردنش دخترشو ما بزرگ کنیم
🐷 خودش گفته بود بزارین پرورشگاه،با وکیل هماهنگ کردم اوردمش پیش خودمون..فکر میکنی بعد اشتباهم متیو میزاشت دخترشو بزرگ کنم؟
🐯 تو..چیکار کردی اگه اتفاقی بیوفته؟
🐷 هیچی نمیشه با پول دهنشونو بستم بهتره که اینجا بزرگ بشه حواسم بهش هست هم برا جونگکوک هم خوبه
🐯 دیشب مچشونو گرفتم فک کنم داشتن همو میبوسیدن
🐷 مطمئنی ؟ الان دعواشون شد جلو چشممون
🐯 بخاطراین کردن تا فکر نکنم که همو دوست دارن
🐷 بچه هامون خیلی زرنگ شدن(خوردن چایی)
🐯 درستع..
۷.۷k
۰۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.