من در آغوشت میگیرم از دور، بهجای تمامِ آنان که حواسشان به تو نبود، آنان که در دریای روزمرگیها غرق شدند و احساساتشان را به ورطهی عمیقِ فراموشی سپردند.
من میبوسمت از دور، بهجای تمام لبهایی که بوسه را مدتهاست که از یاد بردهاند، نوازشت میکنم بهجای تمام دستان سردی که میجنگند برای زنده بودن و حواسشان به زندگی کردن نیست.
من میگویم لباس گرم بپوش عزیزدلم، سرد است، سرما میخوری! میگویم غصه نخور، یا درست میشود، یا درستش میکنی.
رفیقِ نادیدهام؛ ما به جز هم، کسی را نداریم و چه کاری از دستمان ساخته است برای هم؛ جز اینکه مهربان باشیم و با گرمای محبتمان، سرمای هزار هزار زمستانِ تلنبار شده را دوام بیاوریم.
برایت آغوش داغی از کلمات میفرستم و دستان نوازشگری از جنس آرامش،
من از دورترین فاصلهها، کنار توأم،
من همیشه دوستت دارم …
من در آغوشت میگیرم از دور، بهجای تمامِ آنان که حواسشان به تو نبود، آنان که در دریای روزمرگیها غرق شدند و احساساتشان را به ورطهی عمیقِ فراموشی سپردند.
من میبوسمت از دور، بهجای تمام لبهایی که بوسه را مدتهاست که از یاد بردهاند، نوازشت میکنم بهجای تمام دستان سردی که میجنگند برای زنده بودن و حواسشان به زندگی کردن نیست.
من میگویم لباس گرم بپوش عزیزدلم، سرد است، سرما میخوری! میگویم غصه نخور، یا درست میشود، یا درستش میکنی.
رفیقِ نادیدهام؛ ما به جز هم، کسی را نداریم و چه کاری از دستمان ساخته است برای هم؛ جز اینکه مهربان باشیم و با گرمای محبتمان، سرمای هزار هزار زمستانِ تلنبار شده را دوام بیاوریم.
برایت آغوش داغی از کلمات میفرستم و دستان نوازشگری از جنس آرامش،
من از دورترین فاصلهها، کنار توأم،
من همیشه دوستت دارم …
۲.۸k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.