وانشات جیمین
ویو جیمین
با دیدن ذوق کردمو ب سمتش تندی رفتم یه پاکت دستش بود ک ازش بوی خوبی میومد خب خوشحال بودم چون هم حوصلم سر رفته بود و هم گشنم بود اما..
ویو ا. ت
با دیدنم جیمین خوشحال شد و تندی اومد پیشم ک بغلم کنه ولی بعدش وایسادو اخم کرد سرتا پامو نگا کردو گف..
_بیا دفترم
+ع. ع.. باش
رفتیم داخل دفتر . .
درو باز کرد و بعد پشت سرم در رو قفل کرد . . نکنههه ! . . ن تو محل کارش عمرا سعی کردم بپیچونمش
+ااا جیمین شی غذا برات اوردم( نگاهی ب غذای مونده ی رو میزش کردم )
میدونستم دوس نداری بیا بشین غذاتو بخور
_ا. ت هزار بار بهت نگفتم مکانی ک میخوای بری رو بسنج بعد لباس بپوش
+جیمین منـ..
_تعجب میکنم تو ایرانی ولی انگار..
+انگار چی؟ جیمین تازه باهم دوست شدیم لطفا بس کن
_اها الان تحدیدم کردی
+ن
_اره
+ن من فقط..( متوجه شدم جیمین قدم قدم جلو میاد منم عقب میرفتم ) ف.. فقط لباس رسمی نداشتم
صورتشو نزدیک اورد و تو چشمام نگاه کردو گفت
_ک نداری اره
چسبوندم ب دیوار و شروع کرد به کـ/ـیس مارک گذاشتن رو گردنم..
نمیتونستم ناله کنم فقط لبمو گاز میگرفتم بعد از چند دقیقا دید لبام قرمز شده گفت
_ا. ت لبات
+چشه
_هیچی فقط مال خودمه حق نداری قرمزش کنی
لباشو کوبوند رو لبامو وحشیانه میک میزد
ناله هامو خفه میکرد در همون حالت بغلم کرد و منو ب سمت اتاق استراحت برد( یه اتاق تو دفترش واسه هر وقت خسته شد )
پرتم کرد رو تخت و روم خمیه زد ( اونجام تخت داره )
کتمو در اورد و شروع کرد ب در اوردن بقیه لباسام..
کت خوشتم پر کرد و دکمه هاشو جر داد یهو واردم کرد دستشو دور دهنم گذاشت و محکم ضربه میزد دستامو بالا بایه دستش قفل کرده بود بعد از 20 مین ار/ضا شادمو ازش خواستم تمومش کنه ولی گف
_تحمل کن بیب هنوز نرسیدم
5 مین گذشتو هردو ار/ضا شدیمو خالی کرد توم بی جون خودشو پرت کرد رو تخت و نفس نفس میزد داشتم با خودم فک میکردم چقد جذابه انگار داشتم توی بیداریم رویا میدیدم پارک جیمین! من! خندیدم*
_ب چی میخندی
+هیچی.. قفط.. خوشگذشتااا
_اونم خندید* روانی
دستشو روی چیزم (چیز همون) گذاشت و نگام کرد
+اییی جیمین چیکار میکنی
_واسه راند دوم امادت میکنم
خمیه زد روم و شروع کرد دوباره ب خوردن لبام با مشت ب سینش میکوبیدم ک یهو..
☆☆☆
خواستم تو یه پارت تمومش کنم نشد
نمرت؟
#جیمین#وانشات
با دیدن ذوق کردمو ب سمتش تندی رفتم یه پاکت دستش بود ک ازش بوی خوبی میومد خب خوشحال بودم چون هم حوصلم سر رفته بود و هم گشنم بود اما..
ویو ا. ت
با دیدنم جیمین خوشحال شد و تندی اومد پیشم ک بغلم کنه ولی بعدش وایسادو اخم کرد سرتا پامو نگا کردو گف..
_بیا دفترم
+ع. ع.. باش
رفتیم داخل دفتر . .
درو باز کرد و بعد پشت سرم در رو قفل کرد . . نکنههه ! . . ن تو محل کارش عمرا سعی کردم بپیچونمش
+ااا جیمین شی غذا برات اوردم( نگاهی ب غذای مونده ی رو میزش کردم )
میدونستم دوس نداری بیا بشین غذاتو بخور
_ا. ت هزار بار بهت نگفتم مکانی ک میخوای بری رو بسنج بعد لباس بپوش
+جیمین منـ..
_تعجب میکنم تو ایرانی ولی انگار..
+انگار چی؟ جیمین تازه باهم دوست شدیم لطفا بس کن
_اها الان تحدیدم کردی
+ن
_اره
+ن من فقط..( متوجه شدم جیمین قدم قدم جلو میاد منم عقب میرفتم ) ف.. فقط لباس رسمی نداشتم
صورتشو نزدیک اورد و تو چشمام نگاه کردو گفت
_ک نداری اره
چسبوندم ب دیوار و شروع کرد به کـ/ـیس مارک گذاشتن رو گردنم..
نمیتونستم ناله کنم فقط لبمو گاز میگرفتم بعد از چند دقیقا دید لبام قرمز شده گفت
_ا. ت لبات
+چشه
_هیچی فقط مال خودمه حق نداری قرمزش کنی
لباشو کوبوند رو لبامو وحشیانه میک میزد
ناله هامو خفه میکرد در همون حالت بغلم کرد و منو ب سمت اتاق استراحت برد( یه اتاق تو دفترش واسه هر وقت خسته شد )
پرتم کرد رو تخت و روم خمیه زد ( اونجام تخت داره )
کتمو در اورد و شروع کرد ب در اوردن بقیه لباسام..
کت خوشتم پر کرد و دکمه هاشو جر داد یهو واردم کرد دستشو دور دهنم گذاشت و محکم ضربه میزد دستامو بالا بایه دستش قفل کرده بود بعد از 20 مین ار/ضا شادمو ازش خواستم تمومش کنه ولی گف
_تحمل کن بیب هنوز نرسیدم
5 مین گذشتو هردو ار/ضا شدیمو خالی کرد توم بی جون خودشو پرت کرد رو تخت و نفس نفس میزد داشتم با خودم فک میکردم چقد جذابه انگار داشتم توی بیداریم رویا میدیدم پارک جیمین! من! خندیدم*
_ب چی میخندی
+هیچی.. قفط.. خوشگذشتااا
_اونم خندید* روانی
دستشو روی چیزم (چیز همون) گذاشت و نگام کرد
+اییی جیمین چیکار میکنی
_واسه راند دوم امادت میکنم
خمیه زد روم و شروع کرد دوباره ب خوردن لبام با مشت ب سینش میکوبیدم ک یهو..
☆☆☆
خواستم تو یه پارت تمومش کنم نشد
نمرت؟
#جیمین#وانشات
۷.۹k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.