تکپارتی
#تکپارتی
«درخواستی»
«وقتی مجبورت میکنن کاری که نمیخوای رو انجام بدی»
ا.ت:
امروز کنسرت داشتم دومین کنسرت سولوم بودم
کنسرت توی بزرگ ترین سالن توکیو برگزار میشد
بلیت ها هفته ی اول تموم شد
باید سرحال و خوشحال باشم ........... ولی نیستم
اوفففففففففففففف
مجبورم چاره ی دیگه ایی ندارم بخواطر دوستام باید انجامش بدم.
رفتم لباسمو پوشیدم و رفتم رو استیج
ویو اعضا:
نامجون: توی سالن منتظر ا.ت بدیم سالن پر پر بوددددددددد تعجبی هم نداشت اون خیلی معروفه*
یونگی: بلاخره ا.ت اومد....... ولی..... معلوم بود خوشحال نیست... انگار از چیزی ناراحت بود .... ولی چی؟؟؟*
جونگکوک: داشتیم از کنسرت لذت میبردیم که یه دفعه.......*
تهیونگ: ا.ت لباسشو در آورد... زیرش لباسی تنس نبود و لباس زیرش اصلا مناسب نبود*
جیمین: این چه کاریه ؟؟؟
«کنسرت تموم شد و اعضا عصبی از کار ا.ت رفتن بک استیج تا ازش دلیل کارشو بپرسن که .......»
«دیدن صدای داد میاد... صدای ا.ت بود»
ا.ت: کاری که گفتی رو انجام دادم... دست از سر پسرا بردار «عربده»
نامجون: این جا چه خبره ؟؟؟؟
ا.ت: هیچی خبری نیست
جیهوپ: این آقا کی هستن؟؟؟
/: م....
ا.ت: هیچ کس نیست «بلند»
ا.ت: و داشت میرفت
/:کارمون تموم نشده
ا.ت: «به یارو نزدیک میشه» من آبرو و حیسیت امو گذاشتم و اون کاری که گفتی رو کردم.... ما دیگه کاری با هم نداریم
ا.ت:گمشو«داد»
/:رفت*
نامجون: این یارو کی بود؟؟؟
ا.ت: گفتم که هیچ کس
یونگی: ما گوش دراز داریم به نظرت؟؟؟
ا.ت:.......
یونگی: بگو داستان چیه؟؟؟
ا.ت: میخواست ترمز ماشین ها تونو ببره تا...... اوفففف گفت اون کارو بکنم تا بیخیال شه منم قبول کردم
جونگکوک: بخواطر ما؟؟؟؟
ا.ت: آره
جیمین:«میپره بغ.ل ا.ت» خیلی خوبیییی
ا.ت: مرسی «لبخند»
جیمین: حقیقت بود
«درخواستی»
«وقتی مجبورت میکنن کاری که نمیخوای رو انجام بدی»
ا.ت:
امروز کنسرت داشتم دومین کنسرت سولوم بودم
کنسرت توی بزرگ ترین سالن توکیو برگزار میشد
بلیت ها هفته ی اول تموم شد
باید سرحال و خوشحال باشم ........... ولی نیستم
اوفففففففففففففف
مجبورم چاره ی دیگه ایی ندارم بخواطر دوستام باید انجامش بدم.
رفتم لباسمو پوشیدم و رفتم رو استیج
ویو اعضا:
نامجون: توی سالن منتظر ا.ت بدیم سالن پر پر بوددددددددد تعجبی هم نداشت اون خیلی معروفه*
یونگی: بلاخره ا.ت اومد....... ولی..... معلوم بود خوشحال نیست... انگار از چیزی ناراحت بود .... ولی چی؟؟؟*
جونگکوک: داشتیم از کنسرت لذت میبردیم که یه دفعه.......*
تهیونگ: ا.ت لباسشو در آورد... زیرش لباسی تنس نبود و لباس زیرش اصلا مناسب نبود*
جیمین: این چه کاریه ؟؟؟
«کنسرت تموم شد و اعضا عصبی از کار ا.ت رفتن بک استیج تا ازش دلیل کارشو بپرسن که .......»
«دیدن صدای داد میاد... صدای ا.ت بود»
ا.ت: کاری که گفتی رو انجام دادم... دست از سر پسرا بردار «عربده»
نامجون: این جا چه خبره ؟؟؟؟
ا.ت: هیچی خبری نیست
جیهوپ: این آقا کی هستن؟؟؟
/: م....
ا.ت: هیچ کس نیست «بلند»
ا.ت: و داشت میرفت
/:کارمون تموم نشده
ا.ت: «به یارو نزدیک میشه» من آبرو و حیسیت امو گذاشتم و اون کاری که گفتی رو کردم.... ما دیگه کاری با هم نداریم
ا.ت:گمشو«داد»
/:رفت*
نامجون: این یارو کی بود؟؟؟
ا.ت: گفتم که هیچ کس
یونگی: ما گوش دراز داریم به نظرت؟؟؟
ا.ت:.......
یونگی: بگو داستان چیه؟؟؟
ا.ت: میخواست ترمز ماشین ها تونو ببره تا...... اوفففف گفت اون کارو بکنم تا بیخیال شه منم قبول کردم
جونگکوک: بخواطر ما؟؟؟؟
ا.ت: آره
جیمین:«میپره بغ.ل ا.ت» خیلی خوبیییی
ا.ت: مرسی «لبخند»
جیمین: حقیقت بود
۱۳.۰k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.