بانوی درد p.2
بانوی درد p.2
ا.ت: هعی باشه ممنون اقای دکتر
مجبور بودم به حرف دکتر گوش بدم ولی پول خرید گوشت رو نداشتم هعی
رفتم نامه ترخیص بیمارستانم رو گرفتم و خارج شدم داشتم همینطوری فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد لیا(دوست ا.ت) بود
عه وایسا فهمیدم چیکار کنم دوستم لیا با خوابیدن زیر بقیه پول خیلی خوبی در می اورد تلفنش رو جواب دادم
لیا: سلام ا.ت میخواستم بگم...
ا.ت حرفش رو قطع کرد و گفت
ا.ت: لیا اون سایته که توش مشتری پیدا میکردی واسه رابطه رو برام بفرس
لیا: ا.ت چرا..
که ا.ت تلفن رو قطع کرد و لیا سایتو فرستاد رفتم توی سایتش و میگشتم که یکیو دیدم اسمش جئون جونگ کوک بود و ۱٠٠ دلار واسه هرشب میداد بهش زنگ زدم و گفت فردا بیا به ادرس ☆♡♡✓(یه چیزی تصور کنین) باشه ای گفتم و رفتم خونه
مامان ا.ت: سلام دخترم
ا.ت: سلام مامان
مامان ا.ت: دخترم واسه دارو ها دستت درد نکنه
ا.ت: خواهش میکنم مامان من خستم برم بخوابم
رفتم توی اتاقو گرفتم خوابیدم
صبح شد لباسامو پوشیدمو رفتم سمت دانشگاه که رسیدم و صبر کردم تا استاد بیاد
فلش بک ۵ ساعت بعد
دانشگاه تموم شد یه لباس باز داشتم که خیلی وقت پیش واسه جاهای خاص گرفته بودم که رفتم و پوشیدمش چون بهم پشت تلفن گفت با لباس باز بیا و ادرسی که اقای جئون فرستاده بود رو دیدم و تاکسی گرفتم که برم وقتی پیاده شدم جلوی یک عمارت خیلی خفن پیادم کرد که در زدمو گفتم من ا.ت هستم خدمتکار درو باز کردو منو به سمت اتاق اقای جئون برد که درو باز کردم و..
شرط
10 تا لایک
2تا کامنت
عکس لباس ا.ت با قیافش و مدل موش که رفت خونه کوک با عمارت کوک رو گذاشتم
ا.ت: هعی باشه ممنون اقای دکتر
مجبور بودم به حرف دکتر گوش بدم ولی پول خرید گوشت رو نداشتم هعی
رفتم نامه ترخیص بیمارستانم رو گرفتم و خارج شدم داشتم همینطوری فکر میکردم که گوشیم زنگ خورد لیا(دوست ا.ت) بود
عه وایسا فهمیدم چیکار کنم دوستم لیا با خوابیدن زیر بقیه پول خیلی خوبی در می اورد تلفنش رو جواب دادم
لیا: سلام ا.ت میخواستم بگم...
ا.ت حرفش رو قطع کرد و گفت
ا.ت: لیا اون سایته که توش مشتری پیدا میکردی واسه رابطه رو برام بفرس
لیا: ا.ت چرا..
که ا.ت تلفن رو قطع کرد و لیا سایتو فرستاد رفتم توی سایتش و میگشتم که یکیو دیدم اسمش جئون جونگ کوک بود و ۱٠٠ دلار واسه هرشب میداد بهش زنگ زدم و گفت فردا بیا به ادرس ☆♡♡✓(یه چیزی تصور کنین) باشه ای گفتم و رفتم خونه
مامان ا.ت: سلام دخترم
ا.ت: سلام مامان
مامان ا.ت: دخترم واسه دارو ها دستت درد نکنه
ا.ت: خواهش میکنم مامان من خستم برم بخوابم
رفتم توی اتاقو گرفتم خوابیدم
صبح شد لباسامو پوشیدمو رفتم سمت دانشگاه که رسیدم و صبر کردم تا استاد بیاد
فلش بک ۵ ساعت بعد
دانشگاه تموم شد یه لباس باز داشتم که خیلی وقت پیش واسه جاهای خاص گرفته بودم که رفتم و پوشیدمش چون بهم پشت تلفن گفت با لباس باز بیا و ادرسی که اقای جئون فرستاده بود رو دیدم و تاکسی گرفتم که برم وقتی پیاده شدم جلوی یک عمارت خیلی خفن پیادم کرد که در زدمو گفتم من ا.ت هستم خدمتکار درو باز کردو منو به سمت اتاق اقای جئون برد که درو باز کردم و..
شرط
10 تا لایک
2تا کامنت
عکس لباس ا.ت با قیافش و مدل موش که رفت خونه کوک با عمارت کوک رو گذاشتم
۱۰.۹k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.