فیک( من♡تو) پارت ۷۰
فیک( من♡تو) پارت ۷۰
جونگکوک ویو
بعدی رفتن استف به اتاق ا.ت رفتم....آروم خوابیده بود..کنارش رو تخت نشستم و دستشو تو دستم گرفتم و بوسیدمش...
نمیدونستم بهش چی بگم...بگم چقد دوسش دارم..یا نه...بگم چقد نگرانش شدم..بگم به این فک میکردم اگه بری...بگم ک حالم بد بود..
آروم کنارش نشسته بودم....شاید بیشتر از یه ساعت...ک در اتاق زده شد....درو باز کردم جیمین بود...داخل اومد...و رو صندلی نشست...
جیمین: حالش چطوره..
جونگکوک: مث قبل....
جیمین: میترسیدم ک بره....
جونگکوک: منم...
دیگه ساکت شدیم.....همنجوری بهم نگاه میکردیم...و چیزی نبود بگیم ک دوباره صدا در اومد....رفتم بازش کردم شوگا بود..
شوگا: بیاین پایین صبحونه آمادست....
با جیمین و شوگا از اتاق بیرون اومدم....
و پایین مشغول خوردن صبحونه شدم...اما همه ی فکرم به ا.ت بود...
نامجون: جونگکوک!
جونگکوک: ها...
نامجون: حالت خوبه...
جونگکوک: خب نه...
جین: چرا ....ا.ت ک پیدا شد...الان واسه چی نگرانی..
جونگکوک: خب میخاین بگم....
به تهیونگ نگاه کردم..ک به معنی بگو سرشو تکون داد...
جونگکوک: خب چون ا.ت و دوس دارم بیشتر از نگران بودن ترسیده بودم..از دستش بدم...
بعدی حرفم به چهر های متعجب اعضا نگاه کردم....
جونگکوک: میدونستم این عکسالعمل تونه....
شوگا: پسر شوخی بود نه..؟
جونگکوک: برو بابا شوخی کجا بود....
جیمین: واقعیت....
تهیونگ: آره....جونگکوک خیلی وقته ا.ت و دوس داره.....
جین: ا.تم جونگکوک و دوس داره....
نامجون جیمین شوگا جیهوپ: چی؟؟؟؟
جین: آره...خودش بهم گفت...
تهیونگ: پس هردو طرف عاشقی همن...
جونگکوک: اما من نمیتونم بهش بگم.....
جیمین: چرا...
جونگکوک: نمیدونم شاید چون آماده نیستم....
جین: بیاین روز آخر قرارداد بهش بگیم..اینجوری متعجب میشه....
شوگا: رئیس...؟
نامجون: اونش با من....میدونی جونگکوک و ا.ت همو دوس دارن پس خوش بودن اینا همه چیه....
جین: آره باهات موافقم.
جونگکوک: ینی میتونم بهش بگم
تهیونگ دستشو رو شونم گذاشت و گفت..
تهیونگ: معلومه میتونی...
اشتباه املایی بود معذرت 🤍💜
جونگکوک ویو
بعدی رفتن استف به اتاق ا.ت رفتم....آروم خوابیده بود..کنارش رو تخت نشستم و دستشو تو دستم گرفتم و بوسیدمش...
نمیدونستم بهش چی بگم...بگم چقد دوسش دارم..یا نه...بگم چقد نگرانش شدم..بگم به این فک میکردم اگه بری...بگم ک حالم بد بود..
آروم کنارش نشسته بودم....شاید بیشتر از یه ساعت...ک در اتاق زده شد....درو باز کردم جیمین بود...داخل اومد...و رو صندلی نشست...
جیمین: حالش چطوره..
جونگکوک: مث قبل....
جیمین: میترسیدم ک بره....
جونگکوک: منم...
دیگه ساکت شدیم.....همنجوری بهم نگاه میکردیم...و چیزی نبود بگیم ک دوباره صدا در اومد....رفتم بازش کردم شوگا بود..
شوگا: بیاین پایین صبحونه آمادست....
با جیمین و شوگا از اتاق بیرون اومدم....
و پایین مشغول خوردن صبحونه شدم...اما همه ی فکرم به ا.ت بود...
نامجون: جونگکوک!
جونگکوک: ها...
نامجون: حالت خوبه...
جونگکوک: خب نه...
جین: چرا ....ا.ت ک پیدا شد...الان واسه چی نگرانی..
جونگکوک: خب میخاین بگم....
به تهیونگ نگاه کردم..ک به معنی بگو سرشو تکون داد...
جونگکوک: خب چون ا.ت و دوس دارم بیشتر از نگران بودن ترسیده بودم..از دستش بدم...
بعدی حرفم به چهر های متعجب اعضا نگاه کردم....
جونگکوک: میدونستم این عکسالعمل تونه....
شوگا: پسر شوخی بود نه..؟
جونگکوک: برو بابا شوخی کجا بود....
جیمین: واقعیت....
تهیونگ: آره....جونگکوک خیلی وقته ا.ت و دوس داره.....
جین: ا.تم جونگکوک و دوس داره....
نامجون جیمین شوگا جیهوپ: چی؟؟؟؟
جین: آره...خودش بهم گفت...
تهیونگ: پس هردو طرف عاشقی همن...
جونگکوک: اما من نمیتونم بهش بگم.....
جیمین: چرا...
جونگکوک: نمیدونم شاید چون آماده نیستم....
جین: بیاین روز آخر قرارداد بهش بگیم..اینجوری متعجب میشه....
شوگا: رئیس...؟
نامجون: اونش با من....میدونی جونگکوک و ا.ت همو دوس دارن پس خوش بودن اینا همه چیه....
جین: آره باهات موافقم.
جونگکوک: ینی میتونم بهش بگم
تهیونگ دستشو رو شونم گذاشت و گفت..
تهیونگ: معلومه میتونی...
اشتباه املایی بود معذرت 🤍💜
۱۲.۳k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.