با تواَم نطفه ی بی تابی و رسواییِ من
با تواَم نطفهی بیتابی و رسواییِ من
با تواَم باعثِ بیخوابی و تنهاییِ من
با تواَم نقطهی بیوزنی و تنها شدنم
با تواَم حسرتِ گرمای تنت روی تنم
بیشرف باش و به لبهای گسَم بوسه بزن
بغلم كن كه بگيرد نفسم، بوسه بزن
روسری باز كن و غرقِ تمنّايم كن
بیقرارم كن و از دور تماشايم كن
مُشتی از مویِ سياهت به تن و شانه بريز
پشت هم چرخ بزن، چرخ بزن، چرخ عزيز
گونه را چال بينداز و خرابم كن و بعد…
با صدای نفَست در تبوتابم كن و بعد…
بغلم كن به سر و گردن من دست بِكش
شيرهی جان مرا هرچه كه ماندهست، بكش
با تواَم باعثِ بیخوابی و تنهاییِ من
با تواَم نقطهی بیوزنی و تنها شدنم
با تواَم حسرتِ گرمای تنت روی تنم
بیشرف باش و به لبهای گسَم بوسه بزن
بغلم كن كه بگيرد نفسم، بوسه بزن
روسری باز كن و غرقِ تمنّايم كن
بیقرارم كن و از دور تماشايم كن
مُشتی از مویِ سياهت به تن و شانه بريز
پشت هم چرخ بزن، چرخ بزن، چرخ عزيز
گونه را چال بينداز و خرابم كن و بعد…
با صدای نفَست در تبوتابم كن و بعد…
بغلم كن به سر و گردن من دست بِكش
شيرهی جان مرا هرچه كه ماندهست، بكش
۶۹۴
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.