ای که نامت گرمی دلهای ما
ای که نامت گرمی دلهای ما
ای که نامت میبرد نومیدی از تن و جان ما
ای که بذر عشق کاشتی در قلب ما
ای که راهت راه نور است ای امام
تا نباشی کس نداند راز عشق
تا نیایی کس نبیند روز خوش
پس بیا لطفی بما کن ای کریم
جان زهرا جان مولا ای رحیم
روشنا دل ما روشنا کن قلب ما
دوستای خوبم ممنون میشم نظرتونو راجبه این شعر بگید....
شعر از خودمه
ای که نامت میبرد نومیدی از تن و جان ما
ای که بذر عشق کاشتی در قلب ما
ای که راهت راه نور است ای امام
تا نباشی کس نداند راز عشق
تا نیایی کس نبیند روز خوش
پس بیا لطفی بما کن ای کریم
جان زهرا جان مولا ای رحیم
روشنا دل ما روشنا کن قلب ما
دوستای خوبم ممنون میشم نظرتونو راجبه این شعر بگید....
شعر از خودمه
۲۴۱
۱۲ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.