این رویای اون بود… بودن تو این کمپانی و ایدل شدن ارزوی او

این رویای اون بود… بودن تو این کمپانی و ایدل شدن ارزوی اون بود ..میخوام ازتون خواهش کنم شما بهش پیشنهاد بدین… شما… ازش بخواین برگرده
&اما…
×من… دوسش دارم
همه شوکه شدن…
ته ته : کوک عقلتو از دست دادیییی?? نباید میگفتیی
&خودم میدونم
****هااا??
شوکه شدیم
&ا/ت هم دوست داشت ..همون روز که ازم خواهش کرد تو بهش تمرین بدی فهمیدم… بقیه دخترا هم که…
دستشو گذاشت زیر چونشو به بقیه پسرا اشاره کرد که هر کدوم خودشونو زدن به اون راه
&من بهش میگم اما اومدنش با خداست ..اخه شنیدم قرار بود برگرده ایران
راست میگفت فراموش کرده بودم اون ..اون میخواست برگرده ایران..
از سر میز بلند شدم ..
&کجا ??دو روز دیگه کنسرت داریناااا
جین : حواسمون هست رئیس
&در ضمن… داشتم پرونده ا/ت رو چک میکردم که فهمیدم تولدش نزدیکه… درست شب کنسرت (رو به من چشمک زد )
×فکر میکنین ایرادی نداشته باشه?
جیمین : هاا?
&نه ..دوسش داری دیگه پس نه
جین : چی ایراد نداره به ما هم بگین
&(میخندید)  برین برین که هم باید کلی تمرین کنین و هم کلی برنامه ریزییی
×ممنونم رئیس… واقعااااا ممنونم…
&ببینم چیکار میکنی
&راستی شوگا کو?
جیهوپ : راستش از دیشب ندیدیمش
&باشه خودم پیداش میکنم
خداحافظی کردیم و به طرف اتاق دنس رفتیم
نامجون : نمیخوای بگی چی تو فکرته?
×میگم ولی قبلش…….

#loveme°•