تک پارتی
تک پارتی
جین
.
.
من سورا هستم من از بچگی افسردگی داشتم تا اینکه یک دوست مجازی پیدا کردم و همه چیزمو بهش گفتم از بچگیم تا...... اما اما نمیدونم که چرا من هیچی ازش نمیدونستم یعنی هیچی ازش نپرسیده بودم حتی اینکه دختره یا پسر
تو فکر بودم که ی پی ام اومد
ا همون دوستمه اسمش جیناعه جینا اسم دختره ولی تاحالا بهم نگفته که دختره یانه
پیام فرستاد گفت که دوست دارم ببینمت و منی که داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم گفتم مگه تو میدونی من کجا زندگی میکنم گفت :همون جایی که تو زندگی میکنی اینو که گفت گفتم:یعنی سئول
...:اره من سئولم
و یه آدرس برام فرستاد گفت ساعت هشت میبینمت
تو دلم پروانه ها به پرواز دراومده بودن و حس میکردم که رو ابرام وکسی که منو از افسردگی نجات داد و برای اولین بار قراره ببینم
فلش بک به دو ساعت قبل از قرار
کارامو کردم دوش گرفتم روتین انجام دادم آرایش لایت انجام دادم رفتم ساعت لوکسمو که از برند گرون و معروفی بود انداختم دستم و نیم ست پروانه ای رو انداختم گردنم کت و دامن چرم مشکی و یه یقه اسکی مشکی که زیپ یقه هاش طلایی بود و انداختم و یه کیف دستی چرم و کفشای پاشنه بلند مو پوشیدم و موهامو وا گذاشتم و راه افتادم مثل همیشه دیر رسیدم سر قرارم رفتم تو دنبال به دختر میگشتم از کنار یه میز که یه پسر جوون نشسته بود گذر کردم که گفت
سورا
تعجب کرده برگشتم سمتش و یه نگاه بهش کردم و گفتم: با منین
پسره گفت:مگه چند نفر امروز با دوست مجازیشون قرار دارن
سورا:پس جینا اسم دختر بود که تو پسری
...:من جین هستم و اسم خواهرم جیناعه
سورا:یعنی تو همونی هستی که میدونی داخل قلبم چیا میگذره
جین:اره دقیقا من همونم حالا سرپا وای نستا بیا بشین خانوم سورا
سورا: رفتم نشستم و لب وا کردم یعنی تمام این مدت من با یه پسر دوست بودم و همه چیمو بهش گفتم
جین:درسته
سورا:ولی اگه بابام و تهیونگ بفهمن کلم کندست(نکته تهیونگ برادر سورا هست)
جین:شاید باورش برات سخت باشه ولی من از همون اول تو رو میشناختم و میدونستم که کی هستی من یکی از دوستای تهیونگم و با رضایت کامل خودش و بابات این قرار رو امروز گذاشتم و تمام این مدت میدونستن که من و تو باهم دوستیم
سورا:دهنم وا مونده بود .....
جین:میدونم سخته ولی باید یه چیز دیگه ام بهت بگم
سورا: تا آلان شد دوتا شوک امیدوارم سومی بدتر نباشه
جین:خب میدونی چیه ... چیزه ... یعنی من از تو خوشم میاد خانوم کیم سورا
سورا:.......
جین:آلان نظرت رو نمیخوام
سورا:.....
جین:سورا
سورا:....
جین:سورا
سورا:سومی از همه اینا بدتر بود
جین:میدونم سخته ولی من دلم اینجا گیر کرده
سورا:قبوله
جین:چییییی واقعااااا (ذوق صگی)
سورا:البته
جین:...... واووووو عجب کراشیا
سورا:...(خجالت )
پایان
♥️حمایت♥️
جین
.
.
من سورا هستم من از بچگی افسردگی داشتم تا اینکه یک دوست مجازی پیدا کردم و همه چیزمو بهش گفتم از بچگیم تا...... اما اما نمیدونم که چرا من هیچی ازش نمیدونستم یعنی هیچی ازش نپرسیده بودم حتی اینکه دختره یا پسر
تو فکر بودم که ی پی ام اومد
ا همون دوستمه اسمش جیناعه جینا اسم دختره ولی تاحالا بهم نگفته که دختره یانه
پیام فرستاد گفت که دوست دارم ببینمت و منی که داشتم از خوشحالی بال درمیاوردم گفتم مگه تو میدونی من کجا زندگی میکنم گفت :همون جایی که تو زندگی میکنی اینو که گفت گفتم:یعنی سئول
...:اره من سئولم
و یه آدرس برام فرستاد گفت ساعت هشت میبینمت
تو دلم پروانه ها به پرواز دراومده بودن و حس میکردم که رو ابرام وکسی که منو از افسردگی نجات داد و برای اولین بار قراره ببینم
فلش بک به دو ساعت قبل از قرار
کارامو کردم دوش گرفتم روتین انجام دادم آرایش لایت انجام دادم رفتم ساعت لوکسمو که از برند گرون و معروفی بود انداختم دستم و نیم ست پروانه ای رو انداختم گردنم کت و دامن چرم مشکی و یه یقه اسکی مشکی که زیپ یقه هاش طلایی بود و انداختم و یه کیف دستی چرم و کفشای پاشنه بلند مو پوشیدم و موهامو وا گذاشتم و راه افتادم مثل همیشه دیر رسیدم سر قرارم رفتم تو دنبال به دختر میگشتم از کنار یه میز که یه پسر جوون نشسته بود گذر کردم که گفت
سورا
تعجب کرده برگشتم سمتش و یه نگاه بهش کردم و گفتم: با منین
پسره گفت:مگه چند نفر امروز با دوست مجازیشون قرار دارن
سورا:پس جینا اسم دختر بود که تو پسری
...:من جین هستم و اسم خواهرم جیناعه
سورا:یعنی تو همونی هستی که میدونی داخل قلبم چیا میگذره
جین:اره دقیقا من همونم حالا سرپا وای نستا بیا بشین خانوم سورا
سورا: رفتم نشستم و لب وا کردم یعنی تمام این مدت من با یه پسر دوست بودم و همه چیمو بهش گفتم
جین:درسته
سورا:ولی اگه بابام و تهیونگ بفهمن کلم کندست(نکته تهیونگ برادر سورا هست)
جین:شاید باورش برات سخت باشه ولی من از همون اول تو رو میشناختم و میدونستم که کی هستی من یکی از دوستای تهیونگم و با رضایت کامل خودش و بابات این قرار رو امروز گذاشتم و تمام این مدت میدونستن که من و تو باهم دوستیم
سورا:دهنم وا مونده بود .....
جین:میدونم سخته ولی باید یه چیز دیگه ام بهت بگم
سورا: تا آلان شد دوتا شوک امیدوارم سومی بدتر نباشه
جین:خب میدونی چیه ... چیزه ... یعنی من از تو خوشم میاد خانوم کیم سورا
سورا:.......
جین:آلان نظرت رو نمیخوام
سورا:.....
جین:سورا
سورا:....
جین:سورا
سورا:سومی از همه اینا بدتر بود
جین:میدونم سخته ولی من دلم اینجا گیر کرده
سورا:قبوله
جین:چییییی واقعااااا (ذوق صگی)
سورا:البته
جین:...... واووووو عجب کراشیا
سورا:...(خجالت )
پایان
♥️حمایت♥️
۴.۵k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.