بانوی درد p5
بانوی درد p5
روی میز جز پولی که گذاشته بود یه نامه بود که گف گفته بود که بقیه اش رو بعدا میده
مجبور بودم قبول کنم.
فرصت هایی که میتونستم با پول به دست بیارم از دستم رفته بود.
چند وقت بعد اون ماجرا دیدم یه پول بزرگی توی حسابمه
خوشحال بودم و دیدم کوک پولشو ریخته بود فردای اون روز اتفاقی کوک رو دیدم کم کم داشت به سمتم میومد
وقتی که روبروم بود بهم حلقه ی ازدواج داد
واقعیتش بدم نمیومد با مرد خوشتیپی مث اون ازدواج کنم و یجورایی خودمم راضی بودم و برای این غرورم حفظ بشه ازش وقت خواستم یه هفته طول کشید تا فکرامو کنم
بهش پیام ددادم که .فکرامو کردم و قرار گذاشتیم که همو تو بار ببینیم
توی بار همو دیدیم
سفارشامونو دادیم
بهم قول داد که اگه قبول کنم با هم به پاریس مهاجرت کنیم منم که از بچگی ارزوم بود که برم پاریس با هم حرف زدیم بهه جواب مثبت دادم خوشحال بود
این پارت رو چون گفتع زودید کم مینویسی زیاد نوشتم 🥰
روی میز جز پولی که گذاشته بود یه نامه بود که گف گفته بود که بقیه اش رو بعدا میده
مجبور بودم قبول کنم.
فرصت هایی که میتونستم با پول به دست بیارم از دستم رفته بود.
چند وقت بعد اون ماجرا دیدم یه پول بزرگی توی حسابمه
خوشحال بودم و دیدم کوک پولشو ریخته بود فردای اون روز اتفاقی کوک رو دیدم کم کم داشت به سمتم میومد
وقتی که روبروم بود بهم حلقه ی ازدواج داد
واقعیتش بدم نمیومد با مرد خوشتیپی مث اون ازدواج کنم و یجورایی خودمم راضی بودم و برای این غرورم حفظ بشه ازش وقت خواستم یه هفته طول کشید تا فکرامو کنم
بهش پیام ددادم که .فکرامو کردم و قرار گذاشتیم که همو تو بار ببینیم
توی بار همو دیدیم
سفارشامونو دادیم
بهم قول داد که اگه قبول کنم با هم به پاریس مهاجرت کنیم منم که از بچگی ارزوم بود که برم پاریس با هم حرف زدیم بهه جواب مثبت دادم خوشحال بود
این پارت رو چون گفتع زودید کم مینویسی زیاد نوشتم 🥰
۴.۳k
۲۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.