ددی من شو.....پارت۵
_کره_
ویو ادمین:
ات سوار ماشین شد و رسید خونه....رفت داخل و رفت به سمت اتاقش....کیفشو گزاشت کنار میزش و لباساشو در اورد و گزاشت داخل کمد...رفت ی دوش گرفت...و بعد ۴۰ مین رفت پایین
+:سلام*سرد
ب.ا:ات بیا اینجا باید صحبت کنیم
ویوات:
وقتی گفت بیا اینجا تنم به لرزه در اومد...با ترس و استرس رفتم نشستم پیشش
+:ب...له....پ...در؟
ب.ا: تو این ۳ روز تعطیلی *چهارشنبس*درسو بزار کنار و هرکاری خواستی بکن...شبم ی مهمونی هست که میتونی بری...تو مهمونی سعی کن با پسرا زیاد گرم صحبت نشی و مشروب نخوری چون واسه سنت مناسب نیس باشه؟
+:باشه....ممنون
ب.ا:*گوشی اتو داد*....بیا پیش خودت باشه....هرجا خواستی میتونی بری
+:ممنون
ویوات:
با حرفا و کارایی که پدرمکرد شوکه شدم...از ی زورگو به ی پدرمهربون تبدیل شده بود....زنگزدم به جیهوپ و مانا
*شروع مکالمه*
+:الو....سلام بچه ها
×:سلامم
÷:سلام
+:امشب مهمونی میاین؟
÷.×:اره
÷:توهم میای؟
+:اره
×:یسسس
÷:تکالیفو انجام دادین؟
+:نه هنوز...فردا انجام میدم
×:منم نگه داشتم واسه فردا ظهر
بچه ها از اون فیک کوک که فصل دوش رو شروع کردم کم حمایت میکنینا
_کره_
ویو ادمین:
ات سوار ماشین شد و رسید خونه....رفت داخل و رفت به سمت اتاقش....کیفشو گزاشت کنار میزش و لباساشو در اورد و گزاشت داخل کمد...رفت ی دوش گرفت...و بعد ۴۰ مین رفت پایین
+:سلام*سرد
ب.ا:ات بیا اینجا باید صحبت کنیم
ویوات:
وقتی گفت بیا اینجا تنم به لرزه در اومد...با ترس و استرس رفتم نشستم پیشش
+:ب...له....پ...در؟
ب.ا: تو این ۳ روز تعطیلی *چهارشنبس*درسو بزار کنار و هرکاری خواستی بکن...شبم ی مهمونی هست که میتونی بری...تو مهمونی سعی کن با پسرا زیاد گرم صحبت نشی و مشروب نخوری چون واسه سنت مناسب نیس باشه؟
+:باشه....ممنون
ب.ا:*گوشی اتو داد*....بیا پیش خودت باشه....هرجا خواستی میتونی بری
+:ممنون
ویوات:
با حرفا و کارایی که پدرمکرد شوکه شدم...از ی زورگو به ی پدرمهربون تبدیل شده بود....زنگزدم به جیهوپ و مانا
*شروع مکالمه*
+:الو....سلام بچه ها
×:سلامم
÷:سلام
+:امشب مهمونی میاین؟
÷.×:اره
÷:توهم میای؟
+:اره
×:یسسس
÷:تکالیفو انجام دادین؟
+:نه هنوز...فردا انجام میدم
×:منم نگه داشتم واسه فردا ظهر
بچه ها از اون فیک کوک که فصل دوش رو شروع کردم کم حمایت میکنینا
۵.۷k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.