My weird girlfriend
My weird girlfriend
P 14
نگران شدنش اذیتم نکنه..دیشب ازم خواست امروز برم باهاش سینما .. عجیب میزد ولی قبول کردم..هنوز خراشی که روی صورتم بود خوب نشده بود..هنوز جاش معلوم بود...برای همین زیاد ارایش کردم تا معلوم نشه هرچند معلوم بود...شروع کردم به پوشیدن لباسام نمیدونستم تیپ اسپرت بزنم یا دخترونه به کمدم قدم برداشتم....قبلنا زیاد تیپ دخترونه میزدم..تصمیم گرفتم اینبارم بزنم هم ببینم نظر جونگکوک چیه..
یه سوشرت کراپ مدلی با ترکیب رنگ نارنجی و زرد بود ..برداشتم همراه با یه شلوار لی کمرنگ.. و کفش های اسپرت سفید..پوشیدمشون از اتاق اومدم بیرون..
+ واو چه عجب مثل دخترا لباس پوشیدی
_ اهوم
+ خب بریم؟
_اومم..
+ ما شاید دیربیایم خونه
= باشه..
ج:کجا؟
+ میریم سینما
ج:عا..باشه(تعجب،یکمم اخم
+_ فعلا
+ پیاده بریم یا با ماشین؟
_ عامم...پیادع خوبه بنظرم
+ باشه.
داشتیم قدم میزدیم بع سینما رسیدیم منتظر جونگکوک بودم رفته بود یکم خوراکی بخره..حس خوبی داشتم البتع نمیدونستم فیلمه چه ژانری هس امیدوارم ترسناک نباشه
+بریم
باهاش رفتم شماره صندلیمون ۲۵ و ۲۶ بود جلو بودیم بهتر بود ...
_ میگم موضوع فیلم چی هست(اروم
+ عاشقانه،یکمم غمگین(اروم
سرمو بالا پایین کردم که فیلم شروع شد یکمی گذشت میخواستم یکم چیپس بردارم که دستم به دست جونگکوک که اونم میخواست برداره خورد.. جا خوردم زود دستمو کشیدم اون طرف بهش نگاهی کردم که بهم لبخند زد ظرف رو داد بهم تا من نگهش دارم.... نمیدونم ولی ... حس عجیبی دارم... سعی کردم از ذهنم بپاکمش..
.
.
فیلم تموم شد ما اومدیم بیرون ... برگشت به خونه هم قدم میزدیم شام هم نخورده بودیم...
_ جونگکوکا..
+ هوم
_ بنظرت این سبک استایل بهم میاد یا... سبک تامبویی
+ سوال سختیه .. هردوتاشونم بهت میاد اما..این سبک بیشتر بنظرم..
_ پس همون سبک سیاهو میپوشم
+ پس چرا ازم نظر خواستی(خنده
_ نمیدونم
+ بریم یه رستوران غذا بخوریم؟
_ اومم خیلی گشنم
+ پسسس بریم به مرغ سوخاری بخوریم
_ اوکی..
به یه رستوران شیک و پیک رفتیم زیاد ادم بود...یه جای خلوت انتخاب کردیم...
+ بادوستام همیشه اینجا میایم واقعا غذا هاشون خوشمزس
_ خوبه..
غذامونو سفارش دادیم و یکمم حرف زدیم...
بین راه بودیم که جونگکوک وایساد....
_ چیشده
دستامو گرفت و بین خودشو و دیوار نگهم داشت نمیتونستم...تکون بخورم و نزدیکم میشد...
_ چیکار میکنی...!؟
نزدیک تر شد دستاشو گردنم گذاشت و لباشو به لبام چسبوند...
بعد از چند دقیقه ولم کرد و رفت عقب ... تعجب کرده بودم دستامو روی لبم گذاشتم...
+ ببخشید ولی...میخواستم همش حسمو بهت بفهمونم که نتونستم و مجبور شدم اینکارو کنم
نمیتونستم جوابشو بدم هنوزم تعجب کردخ بودم...عاشقم شده یعنی؟
_ الان منظورت چی بود؟
+ نفهمیدی؟ دختر تو قلبمو دزدیدی
من؟ چجوری؟
_ ازم میخوای دوست دخترت باشم؟
+ ها..!؟ نه ... چیزه... لازم نیست الان جوابمو بدی هروقت خواستی میتونی جوابمو بدی...
بعد گفتن این حرفش رفت..
پشت سرش رفتم... ولی نمیدونستم چیکار کنم...حالا که فکر میکنم قیافش بدک نیست..بدنشم بدک نیست...اخلاقشم... دستمو گذاشتم به قلبم
_ هی هی نکنه عاشقش شدی...تویه بوسه عاشق شدی احمق...نه نه...نباید بشی..
+ نمیای؟
_ اومدم
ادامع راهو رفتیم...رفتیم خونه خودموبه تخت انداختم روبه شکم خوابیدم
_ لعنتی چم شده...
P 14
نگران شدنش اذیتم نکنه..دیشب ازم خواست امروز برم باهاش سینما .. عجیب میزد ولی قبول کردم..هنوز خراشی که روی صورتم بود خوب نشده بود..هنوز جاش معلوم بود...برای همین زیاد ارایش کردم تا معلوم نشه هرچند معلوم بود...شروع کردم به پوشیدن لباسام نمیدونستم تیپ اسپرت بزنم یا دخترونه به کمدم قدم برداشتم....قبلنا زیاد تیپ دخترونه میزدم..تصمیم گرفتم اینبارم بزنم هم ببینم نظر جونگکوک چیه..
یه سوشرت کراپ مدلی با ترکیب رنگ نارنجی و زرد بود ..برداشتم همراه با یه شلوار لی کمرنگ.. و کفش های اسپرت سفید..پوشیدمشون از اتاق اومدم بیرون..
+ واو چه عجب مثل دخترا لباس پوشیدی
_ اهوم
+ خب بریم؟
_اومم..
+ ما شاید دیربیایم خونه
= باشه..
ج:کجا؟
+ میریم سینما
ج:عا..باشه(تعجب،یکمم اخم
+_ فعلا
+ پیاده بریم یا با ماشین؟
_ عامم...پیادع خوبه بنظرم
+ باشه.
داشتیم قدم میزدیم بع سینما رسیدیم منتظر جونگکوک بودم رفته بود یکم خوراکی بخره..حس خوبی داشتم البتع نمیدونستم فیلمه چه ژانری هس امیدوارم ترسناک نباشه
+بریم
باهاش رفتم شماره صندلیمون ۲۵ و ۲۶ بود جلو بودیم بهتر بود ...
_ میگم موضوع فیلم چی هست(اروم
+ عاشقانه،یکمم غمگین(اروم
سرمو بالا پایین کردم که فیلم شروع شد یکمی گذشت میخواستم یکم چیپس بردارم که دستم به دست جونگکوک که اونم میخواست برداره خورد.. جا خوردم زود دستمو کشیدم اون طرف بهش نگاهی کردم که بهم لبخند زد ظرف رو داد بهم تا من نگهش دارم.... نمیدونم ولی ... حس عجیبی دارم... سعی کردم از ذهنم بپاکمش..
.
.
فیلم تموم شد ما اومدیم بیرون ... برگشت به خونه هم قدم میزدیم شام هم نخورده بودیم...
_ جونگکوکا..
+ هوم
_ بنظرت این سبک استایل بهم میاد یا... سبک تامبویی
+ سوال سختیه .. هردوتاشونم بهت میاد اما..این سبک بیشتر بنظرم..
_ پس همون سبک سیاهو میپوشم
+ پس چرا ازم نظر خواستی(خنده
_ نمیدونم
+ بریم یه رستوران غذا بخوریم؟
_ اومم خیلی گشنم
+ پسسس بریم به مرغ سوخاری بخوریم
_ اوکی..
به یه رستوران شیک و پیک رفتیم زیاد ادم بود...یه جای خلوت انتخاب کردیم...
+ بادوستام همیشه اینجا میایم واقعا غذا هاشون خوشمزس
_ خوبه..
غذامونو سفارش دادیم و یکمم حرف زدیم...
بین راه بودیم که جونگکوک وایساد....
_ چیشده
دستامو گرفت و بین خودشو و دیوار نگهم داشت نمیتونستم...تکون بخورم و نزدیکم میشد...
_ چیکار میکنی...!؟
نزدیک تر شد دستاشو گردنم گذاشت و لباشو به لبام چسبوند...
بعد از چند دقیقه ولم کرد و رفت عقب ... تعجب کرده بودم دستامو روی لبم گذاشتم...
+ ببخشید ولی...میخواستم همش حسمو بهت بفهمونم که نتونستم و مجبور شدم اینکارو کنم
نمیتونستم جوابشو بدم هنوزم تعجب کردخ بودم...عاشقم شده یعنی؟
_ الان منظورت چی بود؟
+ نفهمیدی؟ دختر تو قلبمو دزدیدی
من؟ چجوری؟
_ ازم میخوای دوست دخترت باشم؟
+ ها..!؟ نه ... چیزه... لازم نیست الان جوابمو بدی هروقت خواستی میتونی جوابمو بدی...
بعد گفتن این حرفش رفت..
پشت سرش رفتم... ولی نمیدونستم چیکار کنم...حالا که فکر میکنم قیافش بدک نیست..بدنشم بدک نیست...اخلاقشم... دستمو گذاشتم به قلبم
_ هی هی نکنه عاشقش شدی...تویه بوسه عاشق شدی احمق...نه نه...نباید بشی..
+ نمیای؟
_ اومدم
ادامع راهو رفتیم...رفتیم خونه خودموبه تخت انداختم روبه شکم خوابیدم
_ لعنتی چم شده...
۶.۲k
۲۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.