روح شکسته
روح شکسته
P⁵
ویو ا/ت
سیع میکردم نگاهشون نکنم که یکدفعه دیدم........
هفت پسر خیلی جذاب اومدن تو
هرکی اونجا مس*ت بود
مس*تیس پرید
همه انگا یه لحظه بهشون برق ۲۰۰ تایی زده بودن
از قیافههاشون معلوم بود که خیلی که نه مث سگ ترسیدند
با اینکه من از موضوع زیاد خبر نداشتم ولی انگا از قیافه شون معلوم بود ریدن به خودشون
یهو همه به خودشون اومدنو به کارشون ادامه دادن
ولی معلوم بود که بازم استرس دارن
رفتن نشستنو یهو یکیشون که معلوم بود خیلی ترسناک و خشنه
بهم برگشتو نگاه کرد
یه لحظه ریدم به خودم
ولی نشون ندادم مو سرم رو پایین انداختم به کارم ادامه دادم
که یهو یکی از گارسون هاکه تو او نجا باهاش یکم صمیمی بودم
اومد بهم گفت ا/ت داری چیکار میکنی اون داره نگات میکنه از کارم دست کشیدم
بهش نگاه کردم گفتم منظورت چیه کیرو داری میگی یهو برگشتم و
چشاشو دنبال کردم رسیدم به همون پسره
که داشت با نگاه کمی عصبی بهم نگاه میکرد
ا/ت : خب بمنچه اینجا همه منو واسه لباس بازم نگاه میکردن عنا
گارسون : ولی این فرق میکنه شل مغز اون رعیس خطر ناک ترین مافیا آسیا هست
که مردن اما بع چپش هم نمیگیره اسمش هم جیمینه پارک جیمین
ویو ا/ت :
راستش با این آخرین کلمش پشمام رو هوا موند
دیگه نظرم عوض شد پشیمون شدم
راستش بعد از اینکه کلمه آخر گفت موهای تنم سیخ شد
انگار دیگه نمیتونستم اون نگاه هارو ازش ساده بگذرم
و ترسیدم فقط دلم میخواست اون شب
بگذره اما نمیدونستم که اون شب آخرین شبه منه
که یهو دیدم اون پسره که باید اسمش جیمین باشه
دستش رو برد بالا و به من اشاره کرد
(برا تون طولانی نوشتم)
بچه ها راستی خواستم بگم که ا/ت دیگه کافه نمیره چون زمان بار
یجورایی کل روزه برا همین فقط بار میره
P⁵
ویو ا/ت
سیع میکردم نگاهشون نکنم که یکدفعه دیدم........
هفت پسر خیلی جذاب اومدن تو
هرکی اونجا مس*ت بود
مس*تیس پرید
همه انگا یه لحظه بهشون برق ۲۰۰ تایی زده بودن
از قیافههاشون معلوم بود که خیلی که نه مث سگ ترسیدند
با اینکه من از موضوع زیاد خبر نداشتم ولی انگا از قیافه شون معلوم بود ریدن به خودشون
یهو همه به خودشون اومدنو به کارشون ادامه دادن
ولی معلوم بود که بازم استرس دارن
رفتن نشستنو یهو یکیشون که معلوم بود خیلی ترسناک و خشنه
بهم برگشتو نگاه کرد
یه لحظه ریدم به خودم
ولی نشون ندادم مو سرم رو پایین انداختم به کارم ادامه دادم
که یهو یکی از گارسون هاکه تو او نجا باهاش یکم صمیمی بودم
اومد بهم گفت ا/ت داری چیکار میکنی اون داره نگات میکنه از کارم دست کشیدم
بهش نگاه کردم گفتم منظورت چیه کیرو داری میگی یهو برگشتم و
چشاشو دنبال کردم رسیدم به همون پسره
که داشت با نگاه کمی عصبی بهم نگاه میکرد
ا/ت : خب بمنچه اینجا همه منو واسه لباس بازم نگاه میکردن عنا
گارسون : ولی این فرق میکنه شل مغز اون رعیس خطر ناک ترین مافیا آسیا هست
که مردن اما بع چپش هم نمیگیره اسمش هم جیمینه پارک جیمین
ویو ا/ت :
راستش با این آخرین کلمش پشمام رو هوا موند
دیگه نظرم عوض شد پشیمون شدم
راستش بعد از اینکه کلمه آخر گفت موهای تنم سیخ شد
انگار دیگه نمیتونستم اون نگاه هارو ازش ساده بگذرم
و ترسیدم فقط دلم میخواست اون شب
بگذره اما نمیدونستم که اون شب آخرین شبه منه
که یهو دیدم اون پسره که باید اسمش جیمین باشه
دستش رو برد بالا و به من اشاره کرد
(برا تون طولانی نوشتم)
بچه ها راستی خواستم بگم که ا/ت دیگه کافه نمیره چون زمان بار
یجورایی کل روزه برا همین فقط بار میره
۲.۹k
۲۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.