سناریو
#سناریو
وقتی که با اعضا ازدواج کردی و بچه می خوای(😐)
نامجون: ای به روی چشم خودمم می خواستم همین کارو باهات بکنم(و اون شب می برتت و ۵ قلو حام*له ات می کنه😥😓)
جین: بیبی من بچه خواست؟ 😈(براید بغل می برتت تو اتاق)
ا/ت: جین تروخدا آروم شرو....(آغاز کار جین)
شوگا:(قبل اینکه بگی میبرتت و کارو باهات شروع میکنه و بعد می خوابه)(بچم چقدر می خوابه🙄)
جیمین(مث نامجون)
تهیونگ: یونتان برات بچه ی خوبی نبود؟
ا/ت: 😐 من بچه ی آدمیزاد می خوام نه سگگ
تهیونگ: آها باشه خب وایسا الان میام
ا/ت:(تو ذهنش: واییی این چه گو*هی بود که خوردم الان میاد پاره م میکنه)
جونگ کوک: وایسا بزار شیرموزامو بخورم میام
ا/ت: 😐😐😐
جونگ کوک: می خوای شیرموزامو نخورم و بهت سخت بگیرم؟ 😈
ا/ت: عههه نه بخور نوش جونت اگه خواستی اصلا نیا من عجله ای...... شیر... موز.. ات..... تموم.... ش.. د؟(ترس)
جونگ کوک: بله بیب بیا بریم (خماری)
وقتی که با اعضا ازدواج کردی و بچه می خوای(😐)
نامجون: ای به روی چشم خودمم می خواستم همین کارو باهات بکنم(و اون شب می برتت و ۵ قلو حام*له ات می کنه😥😓)
جین: بیبی من بچه خواست؟ 😈(براید بغل می برتت تو اتاق)
ا/ت: جین تروخدا آروم شرو....(آغاز کار جین)
شوگا:(قبل اینکه بگی میبرتت و کارو باهات شروع میکنه و بعد می خوابه)(بچم چقدر می خوابه🙄)
جیمین(مث نامجون)
تهیونگ: یونتان برات بچه ی خوبی نبود؟
ا/ت: 😐 من بچه ی آدمیزاد می خوام نه سگگ
تهیونگ: آها باشه خب وایسا الان میام
ا/ت:(تو ذهنش: واییی این چه گو*هی بود که خوردم الان میاد پاره م میکنه)
جونگ کوک: وایسا بزار شیرموزامو بخورم میام
ا/ت: 😐😐😐
جونگ کوک: می خوای شیرموزامو نخورم و بهت سخت بگیرم؟ 😈
ا/ت: عههه نه بخور نوش جونت اگه خواستی اصلا نیا من عجله ای...... شیر... موز.. ات..... تموم.... ش.. د؟(ترس)
جونگ کوک: بله بیب بیا بریم (خماری)
۲۰.۲k
۲۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.