فیک.....
فصل²پارت⁷
ویو ات
به جیمین گفتم بیاد تو ....داشتیم حرف میزدیم که .....
ویو تهیونگ
بعد از اینکه ات با میا رفتن زنگ زدم به جیمین تا یه کاری برام انجام بده .
بهم زنگ زد و گفت کار خوب پیش نرفته .....
ویو ات
جیمین اومد نزدیک و سعی کرد بهک نزدیک تر بشه .... هعی میرفتم عقب تا اینکه خوردم به دیوار . جیمین دوتا دستشو گذاشت دو طرف من تا فرار نکنم ...... استرس گرفته بودم ..... ینی میخواد چیکار کنه .....
+چ....چیکار میکنی؟
! چیه بیب چرا استرس داری ؟
+استرس ندارم .... نیا نزدیک
جیمین اومد منو ببوسه که صدای عربده کسی اومد .....
چی ؟ .... چی ؟ اون ....
ویو جیمین
میخواستم دستور تهیونگ رو عملی کنم ... همچی داشت خوب پیش میرفته تا اینکه صدای عربده کسی جلوی کار رو گرفت ....
شرط:
۲۰ لایک
۱۵ کامنت
🤍💜🤍💜🤍💜
ویو ات
به جیمین گفتم بیاد تو ....داشتیم حرف میزدیم که .....
ویو تهیونگ
بعد از اینکه ات با میا رفتن زنگ زدم به جیمین تا یه کاری برام انجام بده .
بهم زنگ زد و گفت کار خوب پیش نرفته .....
ویو ات
جیمین اومد نزدیک و سعی کرد بهک نزدیک تر بشه .... هعی میرفتم عقب تا اینکه خوردم به دیوار . جیمین دوتا دستشو گذاشت دو طرف من تا فرار نکنم ...... استرس گرفته بودم ..... ینی میخواد چیکار کنه .....
+چ....چیکار میکنی؟
! چیه بیب چرا استرس داری ؟
+استرس ندارم .... نیا نزدیک
جیمین اومد منو ببوسه که صدای عربده کسی اومد .....
چی ؟ .... چی ؟ اون ....
ویو جیمین
میخواستم دستور تهیونگ رو عملی کنم ... همچی داشت خوب پیش میرفته تا اینکه صدای عربده کسی جلوی کار رو گرفت ....
شرط:
۲۰ لایک
۱۵ کامنت
🤍💜🤍💜🤍💜
۶.۲k
۲۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.