تیمارستان انسان ها
تیمارستان انسان ها
part 25
ویو ماریا:)
دیگه رسیده بودیم.
کلاب بزرگی بود و همینطور قشنگ.
کلارا و جونگ کوکم رسیدن و منم سریع رفتم و کوک و بغل کردم.
_اوپاااا(کیوت)
× یااا به ما سینگلا هم فک کنین.
+ ک اوپا هوم؟؟
_ پس چی؟(تعجب کیوت)
یهو بلندم کرد و تو هوا چرخوند.
وقتی گذاشتم پایین گفتم: من فعلا نمیتونم بیام تو سرم گیج میره.
× اینم عواقب عشق بازیه دیگه.
_ تو نمیتونی خفه شی؟
×خیر.
یهو جونگ کوک براید استایل بغلم کرد و گفت: اینجوری میتونی بیای درسته؟؟
_کوک منو بزار پاییننن.
+نوموخوام.
میدونستم مثل همیشه همون کار خودشو میکنه پس ولش کردم و گذاشتم همونجوری منو ببره تو.
+رسیدیم لیدی.
_خیلی ممنون مستر جئون.
(علامت رئیس اونجا: =)
= خب ببخشید چی میل دارید؟
_ شما رئیس اینجا هستین؟
= بله، از وقتی کارکنم رفته و همینطور قماربازم دیگه اینجا سوت و کور شده. کم اینجا کسی میاد.
_ من و دوستام اومدیم اینجا کمکتون کنیم.
+ نظرتون چیه باهم قمار کنیم؟
= قمار کنیم؟؟ شما هنوز بچه ای.(خنده)
+ میخواید نشونتون بدم جناب؟؟(عصبی)
= خیلی خب اوکی قمار کنیم. دخترم میتونی از اونجا(اشاره ب اونجا) ویسکی بیاری؟؟ دوتا پیک لطفا.
باهم سر میز قمار نشستن تا اینکه رئیس اونجا گفت: خب سر چی قمار کنیم؟
+ من سر...من سر کای قمار میکنم.
(انتظار داشتید بگه ماریا؟😂 کور خوندید)
÷یاااا مگه من بازیچه توعم؟
+ کای یکاری نکن بد بازی کنم ببازم بوس بای هااا
= منم سر دوتا بطری ودکا، اگه بردم باید هردوتاشو بخوری.
× یااا تو نمیتونی اینجوری قمار کنی این اصلا اسمش قمار نیست.
+ آها بعد بطری های ودکایی ک میگی کدومه؟
= اونا، جای ویسکی ک توش ودکا ریختم.
ب شیشه ها نگاه کردم.
بزرگ، ظریف، تا لب لب پر.
+باشه.
× جونگ کوک تو نمیتونی.
÷ دوتا بطری اون قدییییی ودکااااا؟؟؟؟ حالا چند درصد هستتت؟
= 6۰ درصد.
_چیییی؟
اینبار پشمای خودم ریخت، ۶۰ درصد؟
درسته کمتر از ۸۰ درصده، ولی اگه اونهمه بخوری مست مست میشی ک.
× تو قصد جونشو داری؟
= اصن میخواید همین الان بخوره؟؟
× نههه.
+باشه، برو بیارشون.
واقعا اون مرده از جاش بلند شد و هردو بطری ودکا رو آورد.
= خیلی خب، شروع کن.
شیشه رو از روی میز برداشت و شروع کرد خوردن.
قشنگ معلوم بود حالش داره بد میشه.
*پرش زمانی ب بعد خوردن هردو شیشه ودکا*
(ادمینتون گشاده یونو؟😃)
چشاش خمار شده بود و اصلا نمیتونست راه بره.
همشم هزیون میگفت.
× ما فردا اینجا میایم، منتها برای کار.
= منتظرتون هستم.
از کلاب رفتیم بیرون و جونگ کوک و گذاشتیم تو ماشین کای و من سوار شدم تا رانندگی کنم.
_ آخه کوک تو ک با ی پیک مست میشی چرا هر دوتا شیشه رو خوردی.
+اگر...قم..قمار میکردم..میشدم چوب دو سر سوخته، ولی امشب قراره خیلی اذیت بشی، نه؟؟
part 25
ویو ماریا:)
دیگه رسیده بودیم.
کلاب بزرگی بود و همینطور قشنگ.
کلارا و جونگ کوکم رسیدن و منم سریع رفتم و کوک و بغل کردم.
_اوپاااا(کیوت)
× یااا به ما سینگلا هم فک کنین.
+ ک اوپا هوم؟؟
_ پس چی؟(تعجب کیوت)
یهو بلندم کرد و تو هوا چرخوند.
وقتی گذاشتم پایین گفتم: من فعلا نمیتونم بیام تو سرم گیج میره.
× اینم عواقب عشق بازیه دیگه.
_ تو نمیتونی خفه شی؟
×خیر.
یهو جونگ کوک براید استایل بغلم کرد و گفت: اینجوری میتونی بیای درسته؟؟
_کوک منو بزار پاییننن.
+نوموخوام.
میدونستم مثل همیشه همون کار خودشو میکنه پس ولش کردم و گذاشتم همونجوری منو ببره تو.
+رسیدیم لیدی.
_خیلی ممنون مستر جئون.
(علامت رئیس اونجا: =)
= خب ببخشید چی میل دارید؟
_ شما رئیس اینجا هستین؟
= بله، از وقتی کارکنم رفته و همینطور قماربازم دیگه اینجا سوت و کور شده. کم اینجا کسی میاد.
_ من و دوستام اومدیم اینجا کمکتون کنیم.
+ نظرتون چیه باهم قمار کنیم؟
= قمار کنیم؟؟ شما هنوز بچه ای.(خنده)
+ میخواید نشونتون بدم جناب؟؟(عصبی)
= خیلی خب اوکی قمار کنیم. دخترم میتونی از اونجا(اشاره ب اونجا) ویسکی بیاری؟؟ دوتا پیک لطفا.
باهم سر میز قمار نشستن تا اینکه رئیس اونجا گفت: خب سر چی قمار کنیم؟
+ من سر...من سر کای قمار میکنم.
(انتظار داشتید بگه ماریا؟😂 کور خوندید)
÷یاااا مگه من بازیچه توعم؟
+ کای یکاری نکن بد بازی کنم ببازم بوس بای هااا
= منم سر دوتا بطری ودکا، اگه بردم باید هردوتاشو بخوری.
× یااا تو نمیتونی اینجوری قمار کنی این اصلا اسمش قمار نیست.
+ آها بعد بطری های ودکایی ک میگی کدومه؟
= اونا، جای ویسکی ک توش ودکا ریختم.
ب شیشه ها نگاه کردم.
بزرگ، ظریف، تا لب لب پر.
+باشه.
× جونگ کوک تو نمیتونی.
÷ دوتا بطری اون قدییییی ودکااااا؟؟؟؟ حالا چند درصد هستتت؟
= 6۰ درصد.
_چیییی؟
اینبار پشمای خودم ریخت، ۶۰ درصد؟
درسته کمتر از ۸۰ درصده، ولی اگه اونهمه بخوری مست مست میشی ک.
× تو قصد جونشو داری؟
= اصن میخواید همین الان بخوره؟؟
× نههه.
+باشه، برو بیارشون.
واقعا اون مرده از جاش بلند شد و هردو بطری ودکا رو آورد.
= خیلی خب، شروع کن.
شیشه رو از روی میز برداشت و شروع کرد خوردن.
قشنگ معلوم بود حالش داره بد میشه.
*پرش زمانی ب بعد خوردن هردو شیشه ودکا*
(ادمینتون گشاده یونو؟😃)
چشاش خمار شده بود و اصلا نمیتونست راه بره.
همشم هزیون میگفت.
× ما فردا اینجا میایم، منتها برای کار.
= منتظرتون هستم.
از کلاب رفتیم بیرون و جونگ کوک و گذاشتیم تو ماشین کای و من سوار شدم تا رانندگی کنم.
_ آخه کوک تو ک با ی پیک مست میشی چرا هر دوتا شیشه رو خوردی.
+اگر...قم..قمار میکردم..میشدم چوب دو سر سوخته، ولی امشب قراره خیلی اذیت بشی، نه؟؟
۳.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.