عاشق برادرم شدم p3
واقعا باور نمیکنم یعنی اینقدر مامان بابام با من خوب رفتار کردن پس پسرشون رو چرا اینجوری ادب کردن از کنار کوک رد شدم رفتم پیش بابام
-:بابایی
! :جونم
-:تهیونگ کی میاد
! :عزیزم همین فردا میاد آهان تا یادم نرفته تهیونگ گفت بهش زنگ میزنم امشب بلکه بهت زنگ بزنه
-:آهان باشه
از مهمونی برگشتیم وای خیلی خسته شدم خدا رفتم دوش10مین گرفتم یه تاب سیاه با کت سفید و یه شلوارک سیاه پوشیدم موهام رو باز گذاشتم تابم خیلی باز بود برا همین خواستم جلوی کتم رو ببندم که گوشیم زنگ
خورد
:زود به لب تاپ وصل شو
و قط کرد کی بود به لب تاپ وصل شدم
یه شماره ناشناس تصویری زنگ زد
:سلام کوچولو
-:س.. سلام
خودشه تهیونگ بود محو چشاش شده بودم قلبم یه لحظه مکث کرد چقدر جذاب بود
:الو با توم ها
:کجایی خانم کوچولو
-:ها. اینجام بگو
: اندام خوش فرمی داری ها (لب شو لیسید)
-:ها چی میگی تو
: مواظب باش می دزدنت ها برا من نمیمونی دختر
-:میشه واضح بگی
:اه بیب لباست رو میگم
تازه یادم افتاد کتم رو نبستم
زود زود دکمه هام رو بستم
شرط
کامت:۵
لایک:۵
حمایت لطفا🥺🥺
-:بابایی
! :جونم
-:تهیونگ کی میاد
! :عزیزم همین فردا میاد آهان تا یادم نرفته تهیونگ گفت بهش زنگ میزنم امشب بلکه بهت زنگ بزنه
-:آهان باشه
از مهمونی برگشتیم وای خیلی خسته شدم خدا رفتم دوش10مین گرفتم یه تاب سیاه با کت سفید و یه شلوارک سیاه پوشیدم موهام رو باز گذاشتم تابم خیلی باز بود برا همین خواستم جلوی کتم رو ببندم که گوشیم زنگ
خورد
:زود به لب تاپ وصل شو
و قط کرد کی بود به لب تاپ وصل شدم
یه شماره ناشناس تصویری زنگ زد
:سلام کوچولو
-:س.. سلام
خودشه تهیونگ بود محو چشاش شده بودم قلبم یه لحظه مکث کرد چقدر جذاب بود
:الو با توم ها
:کجایی خانم کوچولو
-:ها. اینجام بگو
: اندام خوش فرمی داری ها (لب شو لیسید)
-:ها چی میگی تو
: مواظب باش می دزدنت ها برا من نمیمونی دختر
-:میشه واضح بگی
:اه بیب لباست رو میگم
تازه یادم افتاد کتم رو نبستم
زود زود دکمه هام رو بستم
شرط
کامت:۵
لایک:۵
حمایت لطفا🥺🥺
۴.۹k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.