Part¹³
(روز قبل تعطیل بود)
ویو فلیکس:
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم
اصلا دوست نداشتم امروز مدرسه برم واقعا روبرو شدن با هیونجین بخاطر اتفاقی که اون شب افتاده بود خجالت آور بود
درسته من یادم اومده بود چه اتفاقی افتاده بود
با بی حالی پا شدم لباسم رو پوشیدم و کیفم رو برداشتم و رفتم صبحونه خوردم
×صب بخیر اوپا
_(لبخند)
رفتم سر میز نشستم صبحونم رو خوردم و رفتم مدرسه
داخل کلاس رفتم اول چک کردم هیونجین اومده یا نه
دیدم ته کلاس با دوستاش نشسته و داره با گوشی ور میره
آروم قدم برداشتم به سمت میزم ریز نگاهش کردم
نشستم سر میزم
ویو هیونجین:
داشتم با گوشی ور میرفتم که یهو فلیکس رو دیدم سریع گوشیو گرفتم جلوی چشمم تا باهاش چشم تو چشم نشم
چان:هی هیونجین(با صدای اروم)
+هوم؟
چان:فلیکس بیارم اینجا بشینه
+نه(با صدای بلند)
ن...نه ولش کن
چان:اوکی
ویو فلیکس:
زنگ خورد
با یون سو رفتیم غذا بخوریم
رفتیم (اونجایی صف وای میستن که غذا میریزن تو فیلم مدرسه ایا🗿)
و نشستیم سر یه میز
داشتیم غذا میخوردیم که یهو...
ویو فلیکس:
با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم
اصلا دوست نداشتم امروز مدرسه برم واقعا روبرو شدن با هیونجین بخاطر اتفاقی که اون شب افتاده بود خجالت آور بود
درسته من یادم اومده بود چه اتفاقی افتاده بود
با بی حالی پا شدم لباسم رو پوشیدم و کیفم رو برداشتم و رفتم صبحونه خوردم
×صب بخیر اوپا
_(لبخند)
رفتم سر میز نشستم صبحونم رو خوردم و رفتم مدرسه
داخل کلاس رفتم اول چک کردم هیونجین اومده یا نه
دیدم ته کلاس با دوستاش نشسته و داره با گوشی ور میره
آروم قدم برداشتم به سمت میزم ریز نگاهش کردم
نشستم سر میزم
ویو هیونجین:
داشتم با گوشی ور میرفتم که یهو فلیکس رو دیدم سریع گوشیو گرفتم جلوی چشمم تا باهاش چشم تو چشم نشم
چان:هی هیونجین(با صدای اروم)
+هوم؟
چان:فلیکس بیارم اینجا بشینه
+نه(با صدای بلند)
ن...نه ولش کن
چان:اوکی
ویو فلیکس:
زنگ خورد
با یون سو رفتیم غذا بخوریم
رفتیم (اونجایی صف وای میستن که غذا میریزن تو فیلم مدرسه ایا🗿)
و نشستیم سر یه میز
داشتیم غذا میخوردیم که یهو...
۳.۵k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.