سلام گایز اومدم یه خاطره ترسناک تعریف کنم
سلام گایز اومدم یه خاطره ترسناک تعریف کنم
یروز منو دختر داییام و پسر داییام تصمیم گرفتیم که بعد از مافیا بریم بیرون دور بزنیم باغ فردوس بابل
همونطور که خودتون میدونین مافیا خیلی طول میکشه ما هم ساعت ¹¹ شروع کردیم و ³ تموم شد بعد رفتیم بیرون توی راه چون خلوت بود ¹⁵⁰ تا رفتیم بعدش که رسیدیم باغ فردوس پیاده شدیم رفتیم یه جا نشستیم غذا گرفتیم خوردیم بعد تصمیم گرفتیم که بازی کنیم هرکی یه نظری داد ولی بچها تصمیم نهاییشونو گرفتن که قایم باشک بازی کنیم خلاصه رای گیری کردیم کی چشم ببنده ما رفتیم قایم شدیم که دیدیم یکی مارو داریه از پشت دیوار نگاه میکنه چند نفری که پیش هم بودیم رفتیم اونجا دیدیم هیچی نیس ولی دوباره دیدیمش و فرار کردم
خیلی هم زشت بود
به نظر شما چی میتونس باشه؟؟
یروز منو دختر داییام و پسر داییام تصمیم گرفتیم که بعد از مافیا بریم بیرون دور بزنیم باغ فردوس بابل
همونطور که خودتون میدونین مافیا خیلی طول میکشه ما هم ساعت ¹¹ شروع کردیم و ³ تموم شد بعد رفتیم بیرون توی راه چون خلوت بود ¹⁵⁰ تا رفتیم بعدش که رسیدیم باغ فردوس پیاده شدیم رفتیم یه جا نشستیم غذا گرفتیم خوردیم بعد تصمیم گرفتیم که بازی کنیم هرکی یه نظری داد ولی بچها تصمیم نهاییشونو گرفتن که قایم باشک بازی کنیم خلاصه رای گیری کردیم کی چشم ببنده ما رفتیم قایم شدیم که دیدیم یکی مارو داریه از پشت دیوار نگاه میکنه چند نفری که پیش هم بودیم رفتیم اونجا دیدیم هیچی نیس ولی دوباره دیدیمش و فرار کردم
خیلی هم زشت بود
به نظر شما چی میتونس باشه؟؟
۱.۸k
۰۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.