تکپارتی از جونگکوک درخواستی
تکپارتی از جونگکوک #درخواستی
وقتی خونآشامیم و تو شرکتشون سوپرایزش میکنیم و همون لحظه به خون نیاز داریم
از زبان ا٫ت
امروز جونگکوک رفته بود شرکت و منم قراره سوپرایزش کنم امروز خون بدنم داشت پایین میومد به جونگکوک نگفتم که خونآشامم چو ممکن بود منو دوست نداشته باشه امروز آماده شدم و رفتم شرکتش حسابی واسه کادویی که براش گرفتم استرس داشتم
از زبان جونگکوک
امروز خیلی کم کارداشتم و زدو هم میرفتم خونه ولی یه چیزی بود که خیلی منو نگران کرده بود اونم رفتار ا٫ت بود نمی دونم چرا آنقدر تو خونه عجیب رفتار میکنه که صدای در به گوشم خورد
_ بیا تو
+ سلام عزیزم
_ سلام ا٫ت اینجا چیکار میکنی
+ اومدم این کادو رو بهت بدم خواستم سوپرایزت کنم که نشد
_ مرسییی
+ خواهش ...می ......می ....... آخ سرم
_ا٫ت تو حالت خوبه
+ من .......... من
یهو نفهمیدم چی شد که فهمیدم به خون نیاز دارم که گفتم
+جونگکوک من یه لحظه باید برم بیرون
از دفترش اومدم بیرون و به سمت دستشویی رفتم و تا جایی که تونستم تحمل کردم کلا وحشی شده بودم ۲ هفته شده بود که خون نخوردم و خودمو جمع کردم و باید به جونگکوک میگفتم که خونآشامم چون نگفتنش برام سخت میشه اگه بهش نگم زنده نمی مونم و رفتم تو
_ا٫ت تو حالت خوبه ؟
+ آره من خوبم فقط گوشیم زنگ خورده بود
_ آه ........... خوبه
+جونگکوک من باید یه چیزی رو بهت بگم
_بگو
+من خوناشامم و الان به شدت به خون نیاز دارم
_ا٫ت داری با من شوخی میکنی
+ نه من حالم بد شده بود و گوشیم زنگ نخورده بود که رفتم
و رفتم سمتش و گردنشو گاز گرفتم و چند دقیقه فقط داشتم خون میخوردم و ازش جدا شدم
و وقتی فهمید دوید و بغلم کرد
_ چرا بهم نگفتی
+ بهت نگفتم چون میترسیدم منو دیگه نمی خوای
_ولی تو هرجوری که باشی دوستت دارم
تمام ........... ببخشید اگه مزخرف شده🥺🥲
وقتی خونآشامیم و تو شرکتشون سوپرایزش میکنیم و همون لحظه به خون نیاز داریم
از زبان ا٫ت
امروز جونگکوک رفته بود شرکت و منم قراره سوپرایزش کنم امروز خون بدنم داشت پایین میومد به جونگکوک نگفتم که خونآشامم چو ممکن بود منو دوست نداشته باشه امروز آماده شدم و رفتم شرکتش حسابی واسه کادویی که براش گرفتم استرس داشتم
از زبان جونگکوک
امروز خیلی کم کارداشتم و زدو هم میرفتم خونه ولی یه چیزی بود که خیلی منو نگران کرده بود اونم رفتار ا٫ت بود نمی دونم چرا آنقدر تو خونه عجیب رفتار میکنه که صدای در به گوشم خورد
_ بیا تو
+ سلام عزیزم
_ سلام ا٫ت اینجا چیکار میکنی
+ اومدم این کادو رو بهت بدم خواستم سوپرایزت کنم که نشد
_ مرسییی
+ خواهش ...می ......می ....... آخ سرم
_ا٫ت تو حالت خوبه
+ من .......... من
یهو نفهمیدم چی شد که فهمیدم به خون نیاز دارم که گفتم
+جونگکوک من یه لحظه باید برم بیرون
از دفترش اومدم بیرون و به سمت دستشویی رفتم و تا جایی که تونستم تحمل کردم کلا وحشی شده بودم ۲ هفته شده بود که خون نخوردم و خودمو جمع کردم و باید به جونگکوک میگفتم که خونآشامم چون نگفتنش برام سخت میشه اگه بهش نگم زنده نمی مونم و رفتم تو
_ا٫ت تو حالت خوبه ؟
+ آره من خوبم فقط گوشیم زنگ خورده بود
_ آه ........... خوبه
+جونگکوک من باید یه چیزی رو بهت بگم
_بگو
+من خوناشامم و الان به شدت به خون نیاز دارم
_ا٫ت داری با من شوخی میکنی
+ نه من حالم بد شده بود و گوشیم زنگ نخورده بود که رفتم
و رفتم سمتش و گردنشو گاز گرفتم و چند دقیقه فقط داشتم خون میخوردم و ازش جدا شدم
و وقتی فهمید دوید و بغلم کرد
_ چرا بهم نگفتی
+ بهت نگفتم چون میترسیدم منو دیگه نمی خوای
_ولی تو هرجوری که باشی دوستت دارم
تمام ........... ببخشید اگه مزخرف شده🥺🥲
۵.۱k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.