p³ من .. قوی ام؟
ویو میا:
بعد اون رفتار مزخرف سوجون....خب...من خیلی زیبا و شکیل حس کردم قلبم با چکش خورد شده!
اوم....تاکاهاشی سعی کرد دلداریم بده که یه مَرد قوی و هیکلی اومد
حقیقتاً من خیلی ترسیدم.....
سانجی((اون مرده)): شما .... جونگ سوهو میشناسید؟
میا:چ.چی؟....فامیلیِ منو داره ... ولی تا حالا..اسمشو تشتیدم(اشکاشو پاک کرد و بلند شد)
سانجی: خانم میا لطفاً با من بیاید
میا: ها؟...چرا باید...ب.بیام؟
سانجی: میفهمید
تاکاهاشی: ولی...دوست منو کجا میبرید؟
سانجی: شما هم میتونید بیاید....
تاکاهاشی: حتماً میام!
میا: ممنونم تاکاهاشی♡
.......................................................
سوهو: او...میای من چقدر بزرگ شدی!
میا: چ.چی؟
سوهو: اون مرتیکه ی عوضی.....آه...میا تو منو یادت نیست؟
میا: شرمنده ام..ولی نه...یادم نیست
سوهو: من برادر بزرگتم....
میا: چ.چی؟
سوهو: من از تو و سوجون بزرگتر بودم..ولی جونگ سان ... منو از شماها جدا کرد....(گریه)
میا: باور نمی کنم(بغض)
سوهو: اون آقاهی که ... راجبش به سوجون گفتی من بودم....اون...اون منو یادشه ولی به تو نمی گفت چون...چون میترسید توعم وارد کار من شی!
میا: مگه کارت چ.چیه؟
سوهو: من صاخب بزرگترین یاکوزای ... ژاپن هستم!
میا: (اشک): تو واقعاً همون .... آقاهی هستی که من شیر وانیلی صداش میکردم؟(گریه)
سوهو: آره کوچولوی من!
میا: (گریع)
.......................................
سوجون: مویانگ متوجه ای چی میگی؟
مویانگ: آره سوجون اوپا....من از عمد تورو از میا دور کردم تا بتونه سوهو رو پیدا کنه!
سوجون: لعنتتت بببههتتت ممووویییاااننگگگگگ(داد)
مویانگ: میا ی عزیزت الان پیش سوهوعِه!
سوجون: ((خابوند تو گوش مویانگ))
..................
سوهو: مویانگ....باید نابود شه
میا: چ.چی؟.....
سوهو: اون....باید بمیره تا طلسم سوجون باطل شه
میا: چیمیگی سوهویا؟
سوهو: سوجون طلسم شده!
میا: چ.چی؟....
"خماری"
شرط: ۱۰ لایک و ۱۵ کامنت
"اولین پست سال ۱۴۰۳"
بعد اون رفتار مزخرف سوجون....خب...من خیلی زیبا و شکیل حس کردم قلبم با چکش خورد شده!
اوم....تاکاهاشی سعی کرد دلداریم بده که یه مَرد قوی و هیکلی اومد
حقیقتاً من خیلی ترسیدم.....
سانجی((اون مرده)): شما .... جونگ سوهو میشناسید؟
میا:چ.چی؟....فامیلیِ منو داره ... ولی تا حالا..اسمشو تشتیدم(اشکاشو پاک کرد و بلند شد)
سانجی: خانم میا لطفاً با من بیاید
میا: ها؟...چرا باید...ب.بیام؟
سانجی: میفهمید
تاکاهاشی: ولی...دوست منو کجا میبرید؟
سانجی: شما هم میتونید بیاید....
تاکاهاشی: حتماً میام!
میا: ممنونم تاکاهاشی♡
.......................................................
سوهو: او...میای من چقدر بزرگ شدی!
میا: چ.چی؟
سوهو: اون مرتیکه ی عوضی.....آه...میا تو منو یادت نیست؟
میا: شرمنده ام..ولی نه...یادم نیست
سوهو: من برادر بزرگتم....
میا: چ.چی؟
سوهو: من از تو و سوجون بزرگتر بودم..ولی جونگ سان ... منو از شماها جدا کرد....(گریه)
میا: باور نمی کنم(بغض)
سوهو: اون آقاهی که ... راجبش به سوجون گفتی من بودم....اون...اون منو یادشه ولی به تو نمی گفت چون...چون میترسید توعم وارد کار من شی!
میا: مگه کارت چ.چیه؟
سوهو: من صاخب بزرگترین یاکوزای ... ژاپن هستم!
میا: (اشک): تو واقعاً همون .... آقاهی هستی که من شیر وانیلی صداش میکردم؟(گریه)
سوهو: آره کوچولوی من!
میا: (گریع)
.......................................
سوجون: مویانگ متوجه ای چی میگی؟
مویانگ: آره سوجون اوپا....من از عمد تورو از میا دور کردم تا بتونه سوهو رو پیدا کنه!
سوجون: لعنتتت بببههتتت ممووویییاااننگگگگگ(داد)
مویانگ: میا ی عزیزت الان پیش سوهوعِه!
سوجون: ((خابوند تو گوش مویانگ))
..................
سوهو: مویانگ....باید نابود شه
میا: چ.چی؟.....
سوهو: اون....باید بمیره تا طلسم سوجون باطل شه
میا: چیمیگی سوهویا؟
سوهو: سوجون طلسم شده!
میا: چ.چی؟....
"خماری"
شرط: ۱۰ لایک و ۱۵ کامنت
"اولین پست سال ۱۴۰۳"
۷.۰k
۰۳ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.