رمان حامی
رمان حامی
پارت ۲۰م
علیرضا:
داداش میگمکنسرتت چی میشه پس!
حامیم:
بهشون گفتمکنسله
علیرضا:
اها
باران:
خب اومدم
عه سلام علیرضا
علیرضا:
سلامممم
باران:
برای عسل یدونه ابمیوه گرفتم
برم بهش بدم ؟
حامیم:
برو ولی اگه دکتر میزاره ابمیوه بخوره
باران:
اوکی از دکتر میپرسم بعد میدم بهش
حامیم:
باش برو پس
علیرضا:
حامیم تو واقعا عسلو دوس داری؟
حامیم:
باز شروع شدددد
خدایاا
علیرضا:
خب میخوام بدونم اخه
حامیم:
چی بگم والا شاید
یکم
علیرضا:
اره غلط کردی یکم
حامیم:
خودت میدونی پس چرا میپرسی
علیرضا:
میخواستم بیشتر بدونم خب
حامیم:
خسته نباشی
بیا رو صندلی بشینیم
تا باران بیاد
علیرضا:
باش ، بعدش من میرم پیش عسل
حامیم:
باش تو برو
علیرضا:
پس عسلو دوس داری دیگه اره؟
حامیم:
وایییی خداااااااا
علیررضا:
باشه باشه غلط کردم بخدااااا
حامیم:
افرین😂💗
این داستان ادامه دارد!
پارت ۲۰م
علیرضا:
داداش میگمکنسرتت چی میشه پس!
حامیم:
بهشون گفتمکنسله
علیرضا:
اها
باران:
خب اومدم
عه سلام علیرضا
علیرضا:
سلامممم
باران:
برای عسل یدونه ابمیوه گرفتم
برم بهش بدم ؟
حامیم:
برو ولی اگه دکتر میزاره ابمیوه بخوره
باران:
اوکی از دکتر میپرسم بعد میدم بهش
حامیم:
باش برو پس
علیرضا:
حامیم تو واقعا عسلو دوس داری؟
حامیم:
باز شروع شدددد
خدایاا
علیرضا:
خب میخوام بدونم اخه
حامیم:
چی بگم والا شاید
یکم
علیرضا:
اره غلط کردی یکم
حامیم:
خودت میدونی پس چرا میپرسی
علیرضا:
میخواستم بیشتر بدونم خب
حامیم:
خسته نباشی
بیا رو صندلی بشینیم
تا باران بیاد
علیرضا:
باش ، بعدش من میرم پیش عسل
حامیم:
باش تو برو
علیرضا:
پس عسلو دوس داری دیگه اره؟
حامیم:
وایییی خداااااااا
علیررضا:
باشه باشه غلط کردم بخدااااا
حامیم:
افرین😂💗
این داستان ادامه دارد!
۲.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.