دزد روح پارت ششم
چند روز بعد
مراسم ازدواج اسکورج و سونیا
اسکورج و سونیا در حالی که دستان یکدیگر را گرفته بودند وارد کلیسا شدند و بر روی جایگاه مقابل کشیش(روحانی مسیحی) ایستادند
کشیش:خانومه سونیا هجاک آیا شما سوگند یاد می کند همواره در خوشی و ناخوشی در فقر و سروت در کنار آقای اسکورج هجاک باشید و هیچ چیز جز مرگ نتواند شما را از یکدیگر جدا کند
سونیا: بله سوگند یاد می کنم
کشیش: آقای اسکورج هجاک آیا شما سوگند یاد می کند در خوشی و ناخوشی در فقر و سروت همواره در کنار خانوم سونیا هجاک باشید و هیچ چیز جز مرگ نتواند شما را از یکدیگر جدا کند
اسکورج: بله سوگند میخورم
کشیش: و بدین ترتیب من شمارا زن و شوهر مینامم
چند دقیقه بعد
همه سوار بر کالسکه های خود شدند و به سوی قصر که قرار بود عروسی در آنجا برگذار شود حرکت کردند
چند ساعت بعد در قصر
لیدی و ندیمه هانی در حال صحبت کردن در آشپزخانه هستند
لیدی شیشه ای را به هانی میدهد
لیدی: فقط اینو بریز تو غذای سونیک بقیه ش با من
هانی: ولی
لیدی: ولی نداره
هانی شیشه را می گیرد و لیدی از آشپزخانه خارج میشود
ادامه دارد
مراسم ازدواج اسکورج و سونیا
اسکورج و سونیا در حالی که دستان یکدیگر را گرفته بودند وارد کلیسا شدند و بر روی جایگاه مقابل کشیش(روحانی مسیحی) ایستادند
کشیش:خانومه سونیا هجاک آیا شما سوگند یاد می کند همواره در خوشی و ناخوشی در فقر و سروت در کنار آقای اسکورج هجاک باشید و هیچ چیز جز مرگ نتواند شما را از یکدیگر جدا کند
سونیا: بله سوگند یاد می کنم
کشیش: آقای اسکورج هجاک آیا شما سوگند یاد می کند در خوشی و ناخوشی در فقر و سروت همواره در کنار خانوم سونیا هجاک باشید و هیچ چیز جز مرگ نتواند شما را از یکدیگر جدا کند
اسکورج: بله سوگند میخورم
کشیش: و بدین ترتیب من شمارا زن و شوهر مینامم
چند دقیقه بعد
همه سوار بر کالسکه های خود شدند و به سوی قصر که قرار بود عروسی در آنجا برگذار شود حرکت کردند
چند ساعت بعد در قصر
لیدی و ندیمه هانی در حال صحبت کردن در آشپزخانه هستند
لیدی شیشه ای را به هانی میدهد
لیدی: فقط اینو بریز تو غذای سونیک بقیه ش با من
هانی: ولی
لیدی: ولی نداره
هانی شیشه را می گیرد و لیدی از آشپزخانه خارج میشود
ادامه دارد
۱.۱k
۰۵ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.